از اینجا تا آنجا
یوهو 💙 چه خوابی دیدم ! آبی ! واو😍 چند روزه دارم به این فکر می کنم اگه قبل خواب ، مغزو بندازیم در یک روال ذهنی ، در عالم خواب ، مغز از کدوم مسیر ذهنی میگذره ؟ جمع بندی هم بلده یعنی کل را به جزء تشخیص میده ، تمرکز میکنه به مسیر قبل خواب یا هرچی خودش دلش بخواد و یه مسیر یادت بمونه هم بهش دادم که هر کجا رفتی بعد خواب میزاری اینجا ! البته اینو زیاد گوش نمیده ولی خوب مجبورش می کنم که یادش بیاد.
دیشب قبل ِ خواب ، پسر کوچولو : مامان این اداره ی کار بچه ها خیلی وقته واسه من پول نریخته ، یعنی داره خودش کار میکنه و پول نداره ؟
اون وقت برای همه ی بچه ها پول نریخته !
من : بله ، از طرفی چون دیگه آخرای تابستونه میدونه بچه ها خیلی بازی می کنند و حواسشون به کارهای خوب نیست ، فعلا پول نمیریزه.
پسر کوچولو ، خیلی منطقی قبول کرد و خوابید.
اداره ی کار بچه ها هم یه جایزه ی تربیتی هست ، وقتی بچه چندتا ستاره میگیره برای خوب درس خوندنش ، برای رفتارهای خوبش و برای کاری که ازش انتظار نداریم ولی در زمان خودش عالی بوده ، میگیم اداره ی کار متوجه شده و واسش پول واریز کرده ، اداره ی کار همچنین در قصه ی شبمون هم هست و مثلا وقتی روباهه کار اشتباهی میکنه و یا پول هاشو بی برنامه خرج میکنه ، ازش پول کم میکنه 😅
چشمامو که باز کردم یه خواب ِ مبهم دیدم ! ازش یه کارت و یه دستگاه پز یادم بود و یه اسم و فامیل ، فامیل برای من خیلی آشنا بود ولی اسم نه ! قبلش بگم چون خواب ایده داره ، کسی دست به ایده نمیزنه😅 تا بگم با ایده چه کنیم .....
یه نگاه به کارت کردم و کارتو کشیدم در دستگاه پز ، اسم روی کارت ویوا بود 🙂 ویوا کیه ولی ؟ داریم اصلا چنین اسمی ، یه فامیلی آشنا و یه پسوند فامیلی ....هر چه قدر از بیداری میگشت خواب بیشتر یادم میومد.
میگم کار توئه ؟ امروزو می خواستی آبی کنی ؟😅 موهام که امروز خیلی قشنگ شدند 😍 برای امروز اگه یه گوشواره ی آبی داشتیم قشنگ میشد

مثلا این شکلی ، این ولی روی موها میشینه .
کم کم خواب به صورت کامل توی ذهنم شکل گرفت ، وقتی کارتو کشیدم ، مشخصات اسم ظاهر شد ، نام پدر ! نام پدر جالب بود از اونا که اسم+ دین . همین طور که مشغول فکر به این ویوا بودم یه نفر کت و شلوار پوشیده اومد و گفت دستگاهو بدین من ، بهش گفتم اینجا چه خبره ! چرا کارت ها این طوری شدند ، خندید و رفت ، کارتو بهم داد ، اومدم بگم این کارت برای من نیست که حواسم رفت به نقاشی کارت ، اینجا فقط مشخصات اسم توی دستگاه یادم مونده بود ولی چیزهای دیگه هم نوشته بود ، دستگاه پز شبیه مانیتیورهای کوچک بود !
به اندازه ی چند سانتیمتر پایین اسم که روی کارت نوشته میشه یه نقاشی مینیاتوری بود ، از شاهنامه 😍 وووو خیلی زیبا بود کارت و بعد یادم اومد که کارتو کشیدم چند تا اسم هم ظاهر شد ، از اون اسم های شاهنامه ای و روی هر کدوم که میزدی شعر واست می آورد ، اینکه کارت خیلی زیبا بود فوق عالی بود ولی اینکه شعر ها با اسامی خاص ظاهر می شدند عجیب بود یعنی اسم ها و شعرها قرار بود چه هویتی بسازند ؟!
چه تاثیری در پول کارت داشتند ؟
پسر کوچولو یه سوال دیگه هم پرسید ، اسم بانکی که اداره کار ازش پول میگیره ، بانک ِ ایرانه یا بانک ِ ....یادم نیست دقیق چه اسمی را گفت ، گفتم اسمش بانک ِ ایرانه !
دقیقا بانک ِ ایران بدون هیچ اسم دیگه ای ! ( توی پرانتز بگم اصلا بانک ملی نیست ، بانک ملی خیلی مشکلات داره )
به نظر میاد اون برگ های کاغذی ( رسید های پز ) کار خودشونو کردند و قراره یه اتفاق هایی بیوفته ولی اگه اون کارت ساخته شد ، دقیقا بگید از طرف اداره ی کار به همه ی بچه های دوست داشتنی ایران 💙 عکس روشم تصاویر مینیاتوری شاهنامه ♥️
روزم که مشخصه سه شنبه آبی 💙






من از لحظه های کوتاه و بلند خوبی ها و بدی ها و تجربه هایم برایت می نویسم