Classic  in  new

وقتی با معما باید فیلم ببینی 😍 دقیقه ها شو ! قلبم 💞 یک نقاشی کوچک زیبا هم ...اگه 13 نباشه پس میشه 31 🙂 13: 31 دقیقه های غافل گیر کننده 💞

پیشنهاد ِ فیلم از سه شنبه😍

🍂🍂🍂🍂🍂

با قلب من بازی نکن ای خوب من !

کی بود گفته بود من ۲۰ سال شایدم بیشتر وبلاگ نوشتم هیچ اتفاقی نیوفتاد ! ما ( من و وبلاگ ) که کمی بیش از نیمه رسیدیم که اتفاق افتاد😅 معجزه اتفاق افتاد ! رفتم به تاریخ تاکیدی ! احتمال اینکه عدد ها تاریخ هم باشند بعید نیست ! دیدم به ابهاماتم جواب هم داده😏

کی بود گفته بود جاده چالوسو فلان کنید 😅 یکی بیاد پاییزو از تقویم در بیاره 🥴

کی بود می گفت بگی شمال ؟ میام بگی جنوب ؟ میام

حالا تالی بگه ، اسکیزوفرنی چند قطبی اصلا ! انواع مانیا ها ، میگم باشه😅 همشو یک جا با هم می پذیرم🤗

میگم چی شده واقعا بگید منم در جریان باشم ؟ یه کارهایی کرد که چشم هام 🙄 سوپاپ اطمینان زودپز افتاده بود توی خوراک لوبیا ! دیدم خیلی اوضاع خطری شده ، ریختم توی قابلمه ! دقیقه ها بعد ....بوی چیه ؟

هی ! این چه کاریه ؟😅 با کفش های من می خواستی تجربه کنی ! تا کسی متوجه نشده ، اینایی که نسوختند را بریزیم توی یه قابلمه دیگه !

این چه کاریه آخه ؟🥴 میگه دوشنبه می خواست بیاد ، بوی غذا باید بهش نمی خورد ، غذا را سوزندم که ....

من : هعی ! 🥴 آدم چی بگه ! چه قدر احتمال هست که سوپاپ اطمینان زودپز بیوفته توی غذا ؟ یک در ملیون لابد 🤨

دارم جریان ِ خون را از قلب به تمام قسمت های بدنم سلول به سلول می بینم ! فکر نمی کنی زیادی خونم رقیق شده ؟!

دیدن ِ گردش خون در بدنت هم جالبه !

امروز دیگه پا در کفش ِ من نکن که بعد از مدت ها بلاخره قرمه سبزی پخته بشه ! چی ؟😅 آره خوب ادا در میارن دیگه

میگه اینایی هستند که قرمه سبزی درست می کنند ، هی تو چشم بقیه می کنن رنگشو ببینید روغنشو ...یکی دیگه سبزیشو سرخ کرده روغن هم به توان هزار زده بهش ! یکی دیگه گوشتو خریده ! میریزند تو قابلمه ادا هم در میارن ببینید چه رنگی چه طعمی !

هی غذاهای ناسالم نشون می دن ، هعیی ! یه وقتایی اجازه بدین جریان ِ خون در بدنتون سلول به سلول حس بشه 🙂

🍂🍂🍂🍂

1 . از یه چیزی کلافم

2. از شما هم ممنونم که قبلا گروهی بازی می کردین الان تنهایی 😇

3. از شادی لذت می برم

4 . مدافع احساس خوبتون باشید

سه شنبه ی حسود🥴

اگه آدم شب به آسمون و ستاره ها فکر کنه ، یعنی مسیر مغزش چه خوابی می بینه ؟ 😅🌠 صبح خوابم میاد 😌 2311 ، 2311 ، 2311

خیلی خوب یادم موند ! با 2311 از خواب بیدار شدم ، هعیی ! 2311 دیگه چیه ؟ 🙄😇 خوابم کجا بود ؟ چند دقیقه گذشت تا بلاخره کم کم صحنه های خواب یادم اومد : رفته بودیم یه جایی ، قرار بود بعدش بریم یه جای دیگه برای راه باید مثلا باید با خودت خوردنی می آوردی ، خیلی شلوغ هم بود و کسایی که هم که می خواستند خوردنی بفروشند خودشون هم می خواستند برند جایی ! همه چیز عجله طور و سرعت ! کارتمو در آوردم که برم یه چیزی بخرم ، وای حافظم پاک شد ، هر چه قدر که تلاش کردم که رمز کارت یادم بیاد نیومد که نیومد ، راه سخت بود و باید با خودت حتما چیزی می آوردی ! حال بدی هست ، هیچی توی حافظت نیست ! هیچ کسیو نمی شناسی هیچ وسیله ارتباطی هم نیست ! کسی هم دلسوزی نداره قانون های خودشو داره ! مجازاتت فراموشیه ! یا باید فراموش نکنی یا حالا که فراموش کردی باید تاوانشم بدی !

با همون کارتی که رمزی ازش یادم نمی یاد بین آدم هایی که همه دارند خوراکی می خرند ایستادم و کاری نمی تونم بکنم ! همه دارند با عجله می رند ....جایی هستم که نمیدونم کجاست .بری که بالاتر و برتر می رسی نری که همیشه متوقفی اونجا ، همه هم می رند و تو می مونی و مکان !

اونایی که خوراکی می فروختند و دارند جمع می کنند که برند چند خط فاصله گرفتند ولی هنوز نرفتند ! دارم کم کم بعضی ها را می شناسم ! من این ها را می شناسم ! ولی اونا دارند می رند ! حتی نمی تونم بگم چه اتفاقی افتاده ! دنیا داره می چرخه ! دارم لبخند می زنم 🙂 نه این طوری نباید بشه ! یه نفر داره با سرعت می دوه که خودشو برسونه به اون آدم ها که دارند می رند ، اون قدر سریع می دوه که فقط عبورشو حس می کنم ، داره میره که می ایسته و می گه چرا نمیایی ! می گم رمز کارتمو فراموش کردم 😔 یه کارت ِ سفید و کرمی رنگ میده بهم و میگه با این خرید کن . همین طور که داره سرعتشو برای رسیدن بیشتر میکنه میگه 2311 ، با صدای بلند ! 3 تا تکرار .

به کسایی که در خط رفتن هستند می گم من می خوام آب بخرم ! میگه برو سریع خودت بردار ! اصلا کارت هم جایی نمی زنی ! آب را از یخچال بر می دارم ! میرم جلوتر نه با سرعت اون آدم ها که معمولی ! می رسم بهش و میگم کارتت ....میگه فقط آب خریدی ؟

میگم آره چیز دیگه ای دلم نمی خواست ! یه جوری تعجب می کنه که منم تعجب می کنم ! خندم میگیره ! تو مگه کی هستی که حتی کارت هم لازم نبود بکشی !

میگه تو ولی فراموش نکن 2311 ، چند بار بگو که دیگه هیچ وقت یادت نره !

و چنین پس از ستاره ها به 2311 رسیدم 😅 یه کارت دارم با رمز 2311 ! رمزو هم نباید فراموش کنم ! یه کارت جادوییه که لازم نیست هم جایی بکشی .

میگم کار تو بوده ؟! راستشو بگو ؟! نمی خواد بگی ....

گفتند که سه شنبه اذیتت میکنه پس دوستت نداره ! بیا وقتی حسادت کنی همینو هم میگن ! چرا دیروز درب گل ها را انداختی توی کتری ؟ زود باش جواب می خوام ؟

میگه چون دیروز دوشنبه بوده نباید ۳ تا گل می نداختی ! هعییی !

فقط برای همین 🥴 حسادت یه جوری هم گل کرده که اگه دوشنبه اومده به خوابت و دسته چکشو داده بهت ! من کارتمو می دم بهت !

حواستون هست با کارتش چی خریدم ؟ آب و این یعنی ما از بحران آب نجات پیدا کردیم 💙 قلب آبی به تپش داره میوفته !!!

برای اینکه جبران ِ حسادتش بشه ، امروز دوتا گل برداشتم 😅

گفتند که عکس خریدهاشو میزاره ! خرید های من نبوده ، من یه چیزی می خواد اشتباهی یه چیز دیگه می دن به جاش ، ولی اون وسط یه چیزی قشنگ از آب در اومد ، من یه چیز دیگه می خواست به خودش گفت اینم شبیهشه شاید خوب باشه

شوهری : این چیه ؟ گلاب خریدی ؟

من : 😅 وای گلابه انگار واقعا ، یکی زدم خوب نباشه چی ؟ منم که بو حساس ! چرا دوتا شده 🙄 اشتباه شده لابد ، درشو باز کردم و بو ! انگار افتادی تو رایحه ی بهشت 😍 اشتباه قشنگی شد

گلبرگ های گل داخلش دیده میشه ، شادی کوچک 😍

اونو نوشته هر روز بخورید ، من چه جوری خوردم ؟ چند روز در میان ! سپس به کلی فراموشی ! 3 ماه بعد ! اااا ! این خودش کمپلکسی از B ها هست ، با مدادشون تیک بزنیم !

این حجم موادش زیاده باید تقسیم بشه ، نصف بشه و هر روزم نه یک روز در میان !

اون کره ی بادام زمینی ( من بهش میگم 😅) تاثیر انگار نداره ! ولی B drink به این دستور العمل که نوشتم تاثیر داره .

💙🍂 یادگاری برای روز زیبایی 🍂

🍂

ستاره ها

برق ِ ستاره ها تو نگاه آسمون پیداست ! آسمونو نگا ! ستاره ی چشمک زن ! از اون شباست که نقطه نشسته به آخر خط و خط خواب های من شروع می شود .

بعد از ظهر دوشنبه

بیا بیرون دیگه ! اگه اومد ! سه شنبه و شنبه با هم یک دستی کردند رفتند خونه ی دوشنبه ! منو هم می خواستند ببرند ولی متاسفانه من بلد نبودم از دیوار رد بشم و پشت در ایستادم ! میگه من باید سر از کار دوشنبه در بیارم ! میگم خونشو بهم نریز ! دست به چیزی نزن😅 یکی یکی شرح احوالاتات خونه را به من می دن ! گنجشک چی ؟ خونشون گنجشک ندارند ؟! اون سینی را اومدنی با خودت بیار بیرون ! من از اون سینی خیلی بدم میاد ! به گل هاشم آب بده ، چک کن اول بعد آب بده ، گلدونو خیس خیس آب نده !

پلیرو بزن روی یه موزیک ِ جالب 😏 گاز را یه سر بزن باید ببینیم فلسفه ی گازش چطوره ؟ یخچال ؟ من عاشق ِ اینم بدونم توی یخچالش چیا هست ؟😅 آدم قند خونی باشه و هی زیرو زیرو نوشابه !

دکور خونه اشو تغییر بدین سالی به ۱۲ ماه دست به تغییر دکور نمیزنه !

چی ؟ چرا من دکور خونمو تغییر بدم ، من تازه تغییر دادم به ذهنم نمیاد تغییر دیگه .

سه شنبه : زود باش وگرنه به ما شک میکنه ! 😅 باید یه جوری وانمود کنیم که اااا ! چه اتفاقی افتاده یعنی ؟ دکور خونه ی ما هم که عوض شده.

ببینم ظرف دکوری چیزی نداره ؟ چه ساده زیسته ! سر کوچه یه دکوری بخرید ، گل هم بخرید .

چی ؟ سر کوچشون دکوری نداره ؟ گل فروشی هم نداره ؟

پس من باید گل های خودمو بیارم !

دیگه چیزیو بهم نریزید و بیایید بیرون ، نیکو را بگو بیاد بیرون بسه کنجکاوه !

من نمیدونم چه زبانیه ! لابد زبان همون دوست ِ آژاکسیش هست😅

بگو سه شنبه بخونه ! هعیی ! دو سه تا کلمه شبیهش تو آلمانی نیست ؟!

زبان بلدهای منو باش ! یکی آلمانی بلده یکی ایتالیایی و موندن توی نوشته😐 با خودتون بیارید ! نه نیارید ....حالا یه چیزی نوشته دیگه .

این چیه ؟ کتابخونه طور ! من که نمیتونم ببینم توضیح درست بدین !

طرفدار ِ پرسپولیسه ؟ از کجا فهمیدی ؟ قرمز بازی میکنه 😅 خیلی خوب شناخت بازی بسه دیگه .

اصلا هم کار ما نبوده ! کار دیوار رد شننده ها بوده ! چه بوی خوبی توی خونه ی دوشنبه میاد 🤩🌸🌸🌸 گل های پاییزی ....

بارون تلاششو کرد چند قطره بباره که کوچشون هم قشنگ بشه ....ولی خوب بیشتر از چند قطره نتونست ! ما رد پامونو جا گذاشتیم 😅

روزهایی که دوشنبه ساکته من حرف می زنم و برعکس روزهایی که من ساکتم دوشنبه حرف میزنه ، امروز هم دلش خواسته حرف های من را بشنوه

بفرما یه دنیا حرف 😅 گلدون پیدا نکردند ، گل ها را قاب کردند زدند به دیوار ! نقاشی هاتو هم دیدن 😅

یکی از فانتزی های بامزه ی من در دنیای فیلم دیدن این بوده که تریلر یه فیلمی را ببینم و بعد پس از انتظار به رسیدن ِ فیلم برم ببینم فیلم چی بوده ، نه هر فیلمی ! فیلمی که جذبش بشم .

این بار چی شد ؟😅 فیلم را دیدم و سپس تریلر فیلم را دیدم ! خل و چل بازی در دیدن ِ فیلم و تریلر !!!

سپس به زمان 19 september

من نمیدونستم کارگردانش کیه ؟ بعد از فیلم متوجه شدم کیه ! اگه یه کم فضای فیلم سوالی بود به خاطر ذهن ِ کارگردانه ! توی تمدن کارگردان در و دروازه یه جهان دیگست 😍

گاهی وقت ها بازی !

شماها دیشب همتون چتون بود ؟ همه داشتند توی بلاگفا گریه می کردند ! 🙄 منم که نمیتونستم باهاتون همدلی کنم همین طوری سردرد داریم گریه کنیم که باید بریم بیمارستان دردو ساکت کنند 🥴

دوشنبه تصمیمت چیه ؟ می خوای ساکت باشی یا حرف بزنی ؟🙂

لبخند بزنیم 😅 خوب می زنیم ! وقتی گوگل با من سئو بازیش می گیره ! معلم زبانتون این شکلی بود ؟ خیر ! نه این شکلی ! خیلی فجیع تر 😅 معلم زبانمون هم نبود استاد ِ زبانمون بود 🥴

من یادم میره B ها را بخورم شما واسه چی یادتون میره ؟! هر روز صبح کمپلکسی از B ها را بخورید تا خلق و خوتون درست بشه ، می شینن شبا توی بلاگفا گریه می کنند ! 🥴

پس از سئو بازی به این نتیجه رسیدم که دوپامین ِ من اوضاعش خیلی خرابه ! سر صبح دلش سوخته ! کی ؟ سئو ! نیکو انداخته کوچه اول 😅

موزیک های برتر نیک را گوشیده و صبحانه خورده ، موزیک ها قشنگ بودند تکراری نبودند بعضی هاشونم خاطره ای بودند ، خوب بودند در کل با بعضی هاشون تاب خوردم ، با بعضی هاشون این طرف و اون طرف رفت سرم ( دو نیمکره ی مغز آدمو فعال کرده بودند 😅) و بعضی هاشونم دور سرم چرخیدن 😇

دیشب به من میگه تو شبیه اون دختره گوشواره شدی که عکسش روی فیلمه نقاشیشو می کشن ! اون فیلمه خوب واقعا قشنگه ، باید اسمشو پیدا کنم بزارم وبلاگ ، ایتالیایی بود ؟ رم طور !

سری را که درد نمیکنه دستمال نمی بندن که 😅 درد میکنه خوب ! امروز یه پاپیون هم به دستمال دادم که شیک تر بشم😌🙄

شما سعی کن کوتاه بنویسی ! دارم با خودم حرف می زنم ، قرار بود بیام اینا را بنویسم ، تقصیر شماها بود که دلتون گرفته بود و زده بودین به گریه !

---------

حس می کنم آسمون امروز حالش بهتره ، ابرهای قشنگی داره ، مه دود ولی هست ، پرتوهای خورشیدو نگاه کشیده شدن از بالا به پایین و زیر ابرها ، خورشید در تلاشه یه روزنه برای تابیدن پیدا کنه ، هنوزم پرواز دسته جمعی پرنده ها را میشه توی آسمون دید ، نفس ؟!

نمیدونم ! امروز هر طور شده باید به خونه نظم بدم و با سرم صحبت کنم که منو درک کن ، من نتونستم با سالم شدن هوا بجنگم ، توان ِ جنگیدن با تو را هم ندارم ، اگه بخوای به درد ادامه بدی ، کلا میوفتیم ! تو در مدار چرخش درد و من در مدار برعکس ِ تو که از درد رها بشم.

سه شنبه : 🤨

چیه خوب باز ؟

این چه کاریه دیگه ! درب ظرف گل را انداخت توی کتری !

چیه خوب ؟

- دوباره به دوشنبه حساس شد 😐

چایی که طول می کشه ، چی بخوریم نوشیدنی ؟ شیرکاکائو ؟

اگه میتونست شیرها را هم می ریخت روی زمین

آها 😅 اینا را واسه همین محکم ساختند که بعضیا لجی که میشن نتونند بریزنند زمین !

چی ؟ معما داره ؟ 😅 از کجا فهمیدی آخه !

معما را حل کرده و بازم پیامی چیزی آیا ؟

اااا ! 4 کو پس ؟😅

ما این زیر هم معما را حل کردیم !

پس چی ؟ ۱ خودش متفاوت از بقیه هست ، عددی نمیتونه بهش نزدیک بشه ، به 2 و 3 و 4 ، ابتدا 3 در ستون اضافه شده ، سپس 2

یعنی حواستون باشه اول سه شنبه شما را زیر نظر گرفته بعد دو شنبه😅

میگه چهارشنبه گاوه ! میگم یعنی چه 😅 میگه متولد ماه گاوه ! راست میگه ؟ لابد هست ، حالا a4 یا B4 ؟

به من چی میگه ؟ بگو اشکال نداره !

من گفتم بیچاره ؟! خودش گفته 😅

به من میگه یه کاره !

بگه معنیش که خوبه .😏

صبر کن ببینم یه جرقه توی ذهنم افتاد ! اگه a4 گوگل بلد باشه احتمال این هست که موازی با B4 بازیمون بده ؟!

چی ؟😅 لذت ببرم ؟ اینا باید خبر داشته باشند که من متوجه شدم چه کردند ! یه جاهایی حس کردم a4 یه جوری B4 را زیر نظر گرفته و به جای اون بازی کرده !

لذت ببرید که من متوجه ی به جای دیگری بازی کردنتون هم شدم !

روی تابلو برد ِ منو بزنید .💞

!!!! هر دوشونم گوگل بلدند ! شما توی ساختمان گوگل کار می کردین ؟😅

دوشنبه تصمیمت چی شد ؟😅 ساکت نباش یه چیزی هم تو بگو !

بعد از ظهر دوشنبه بر می گردم ببینم دوشنبه چی گفته یا نگفته !

🍂😷🍂 این خودش اومد وسط برگ ها😅

برعکس بازی روز

سرم که درد میکنه ! یه نوع زبان هم هست که میگه سرم درد میکنه برای ....کامل کنید جمله را 😅 سرتون واسه چی درد می کنه ؟ امروز نه تنها سرم درد میکنه که بلکه سرم هم درد میکنه برای برعکس بازی و حس لبخندی بهم میده😊 آخ که دلم برای not only , but also هم خیلی تنگ شده 💖

حواستون باشه وبلاگ باعث سوختن غذا نشه ! مثل اینکه غذاهاتم زیاد می سوزن ! به من تیکه می ندازن 😅 خیر در حقیقت actually ، برای این کلمه هم دلم تنگ شده ! غذاهای من اصلا نمی سوزن ، فقط یکی دوبار به یکی دو نفر که غذاشون سوخته بود خندیدم که اینا حواسشون کجاست و روزگار چرخید و گفت کفشای اونا را بپوش تا بفهمی ! و خوب منم گفتم خیلی ممنون متوجه شدم دیگه و کفشاشونو دادم به خودشون🙂

اما خورشید ! صبح به روز میگم به نظرت امروز دما برعکسه ؟ یا آلوده فقط ؟ یا هم برعکس و هم آلوده ؟

روز : نمیدونم باید تا قبل از ساعت ۱۰ روی خورشید زوم کنیم ببینیم توان ِ تابیدن داره یا نه !

روز چی میگی ؟

من : هیچی با خودم زمزمه می کردم که حالا یه روزایی هم ابری باشه بد نیست آدم از ابر هم انرژی میگیره 😍

روز : این که برعکسه

🎶 دیروز موزیک نیک جاشو داده بود به خواهرش 😅 امروز اومده بود صفحه ی اول ، ولی ما برعکس بازی داشتیم و رفتیم به آخر صفحه ، آخرین موزیکو هم از طرف روز برای خودم برداشتم😍 کی اومد ؟


ببینید من حتی سامان جلیلی را قبل از اینکه همه خوب بشناسشن می شناختمش ! بعضی وقت ها فکر می کنید من شما را نمی شناسه ولی خوب من همیشه شما را قبل از اینکه خودتون خبر داشته باشین می شناسه🙂

اینجا تبلیغاتی یکی یکی تبلیغاتو انداخته تو صفحه ی موزیک !🥴 تبلیغاتی خارجکی یه بار صداش زده و گفته تو چرا این قدر تبلیغاتت چیپه😅 شنیدی بهت چی گفت اون روز ! نمی شنوه که ! من خودم بهش میگم ! آبرومونو نبر دیگه همین میشه بهت میگن تبلیغاتت چیپه !

تبلیغاتی را دعوت می کنم به خوندن ِ چند صفحه عصب شناسی که ذهنش یه کم تغییر کنه . جیم کری را انداخته تو تبلیغ😅😅😅

خیلی خوب خندیدیم ، گفته فال بگیرید ! فال ِ سرنوشت ! بخونیم ....

چی نوشته بود ؟ نوشته سرنوشت ماهتونو ببینید ! خوب از اونجایی که همه ی روزهای هفته در ماه آبان هستند 😅 ما سرنوشت آبان را می خونیم ! نوشته چی ؟ قلبتون را باز نگه دارید تا شادی های غیر منتظره وارد شوند !

چه جوری اون وقت ؟! کلا منظورش اینه که اگه قلب در بود شادی میتونست ازش عبور کنه ! فلسفی فال می نویسه ! این خودش یه مقاله هست ، می سپاریم به دست ِ فلسفی ها !

الان شادی میگه من سخت از این حرف ها دورم 😅

خوب بریم به اینورژن ! اگه همین طور هوا آلوده طور باشه و سردرد های منم ادامه داشته باشه ، قرص ها تموم میشن ، نه از آمریکا میان اینجا که قرصو بیارن و نه ما می تونیم بریم آمریکا یه توک ِ پا ، که قرصو با خودمون بیاریم 🥴 بخور ِ پونه دادم نه کنه سینوس ها آلوده شدند ! یه کاپوچینو را با قهوه قاطی کردم غلیظ که اگه خستگی و هرچی هست ببره ! یه دوش ِ بخاری گرم هم گرفتم و هنوز خوب نشده ، امروز در آینه : شما امروز چه زیبا به چشم های من می یایید 😍 یه دفعه خورشید از پشت ابرها ، روز منم هست ! و نورشو انداخت به من ! دست ِ دوستی به روزمون دادیم و لبخند 🙂 اینورژن اتفاق نیوفتاده ، آلودگی زیاده ! 🥴

مراقب مهربونی های خودمون باشیم و بدرخشیم مثل خورشید حتی اگر زیر ابرها باشد .💞

گفتند که امروز مهمون داریم ، لهجه ی شما وقتی انگلیسی حرف می زنید خیلی قشنگه ! 🙂 دقت کردین تو اکثر کشورها زبان دوم اگه انگلیسی باشه چه قدر قشنگ روش تسلط پیدا می کنند تو کشور ِ ما نه کسی روی عربی تسلط داره نه انگلیسی ! آموزشمون اشتباهه ! وگرنه چه جوریه که اونا راحت یاد می گیرند و حرف می زنند ! بچه های ما دانشگاه هم میرن هیچی یاد نگرفتند باز ! حالا بگن قراره شما بری یه کشور دیگه زندگی کنی ، در ۳ ماه تضمینی زبانو یاد می گیرند ! چه جوریه متوجه نمیشه آدم ! اون وقت سایر کشورها بدون اینکه بخوان کشور دیگه برن قشنگ حرف می زنن !

چی خاطره ؟😅 نه ! بمونه واسه یه بار دیگه ! خوب باشه !

یه استاد عصبی داشتیم تو دانشگاه از اون سیبیل چخماخی ها ! درست گفتم ؟ یه پسره توی کلاس هم بود هیچی بلد نبود ، دوستاشم وقتی کلمات انگلیسی را اشتباه و قاطی پاتی می خوند یه وضع خاصی که همه از خنده غش می کردند تازه خوشمزه بازیشون گل می کرد و کلاس می رفت روی هوا ! استاد هم که بشریت را از ابتدا تا آخر زیر سوال می برد که همینه وقتی درس نمیخونین !

آخر یه پاک کن انداختیم توی سر ِ پسره که لااقل گوش بده ما چی میگیم 😅 دیدیم تاثیر نداره کلماتو به فارسی نوشتیم و کتابو انداختیم توی سرش که از روی فارسی ها بخون که استاد ساکت بشه ! همه ی ما را زیر سوال برد ! آبرومونو بردی 😅

خیلی زحمت کشیدیم تا راه افتاد ، بلاخره استاد تعجب کرد یه روز 😅 ....ما بهش انگلیسی یاد دادیم ، پولشو دادن به استاد 😅

حالا این خاطره یه طرف ! یکی از اون پاک کن ها را دلم می خواد بزنم توی کله ی اون تالی و آدی و گروهشون ! جلوی همه بلند داد می زنن چرت و پرت میگن !

منم مثل شادی ( شادمهر ) سخت از این حرف ها دورم 🙂 ....اون جمله را که بلند داد زدین پاک کنید وگرنه دفعه ی بعدی کتاب عصب شناسی را می ندازم توی سرتون ! سرم هم درد میکنه که شما را راه بندازم 😅

🍂 ممنونم از زمانی که بهم دادی روز و حواسم بود یه جاهایی زمانو نگه داشتی و دلت رفت برای تمام زمان های جملات من 😍

شنبه ی عصبانی خاکستری

دیگه از کوچه ی گوگل اینا هم نمیشه با این حجم آلودگی رد شد !😷

این عکسو دیدم اصلا نمیدونستم چرا رنگ صورتی نشسته در خبر ؟! توی چشم اونا احتمالا می خواستند تابلو بزنن که رنگ هامون از زرد و قرمز و نارنجی فراتر رفته ، با چه رنگی به چشمتون بیاریم که آلوده است ! احتمالا می خواسته رنگ خاکستری را با صورتی ست کنه🥴

ثبت تاکیدی در تاریخ زمان ِ دنیا 😔 ما توی آلودگی گیر کردیم و داریم خفه می شیم .

۱۷۰ 🥴

😔 آدم چی بگه !

واقعا توان ندارند ! 😔

بچه ی منم وقتی از مدرسه اومد گفت همش بی حال بودم 😔 خیلی ستم هستید !!!!!!!!!!! یه تصمیم برای تعطیلی مدارس لااقل ابتدایی اون قدر سخت نبود ! تبریک می گم بهتون شما در تاریخ ثبت شدین با نگرفتن تصمیم درست در زمان درست !

از اینکه مراقب بچه های ما بودین خیلی ممنون 😐

از دست تصمیم گیرنده ها به شدت ....😖😖😖😖😖😡

+ من ِ هوای آلوده ....😔

کمی پس از ابتدای روز

شما نخونین ! من می خواد برای خودش دلی 💞بنویسه ! بدتر شد که حالا همه می خونن 😅

داشتم سال قبلمو می خوندم ، چی دیدم اون عکسه سه شنبه ی دیوید بکهامی را و از خنده غش 😅 بلاخره عروسی چی شد ؟ عروسی گرفته شد ، کت و شلوارهاشونم پوشیدند ، توی شیراز هم بود پخش زنده هم بود ! هزار بار دور افکارم چرخیدم که حالا بپذیر خیلی شبیهش شده .

این نظر ِ منه البته : به نظر ِ من عشق مردها خیلی زود تموم میشه یعنی اینکه مرد ها تصور بلند مدت به عشق زندگی ندارند ، اونها وقتی رسیدند تمامه دیگه ! دیگه به رویاهای بعدش فکر نمی کنند نهایتش اینه که به رویای پس از عشق یعنی بابا شدن فکر کنند ! از بعدش نوبت اینه که آرزوهاشونو بسازنند ولی زن ها ! اینا از اول تا آخر زندگیشونو رویا بافی کردند همین میشه که زود دلخور میشن زود بهشون بر میخوره !

کاریشم نمیشه کرد با دوتا ذهن متفاوت روبرو هستیم ! یه روز هم دوتا جوون عاشق توی رستوران نشسته بودند خیلی هم به نظر میومد کنار هم کامل و عالی هستند ، وقتی می رفتند بیرون یه جور قاطع نگاهشون کردم و گفتم یه جوری دستاشو بگیر که هیچ وقت از گرفتن دستات پشیمون نشه !

چند وقت ِ پیش خیلی وقت پیش یه چیزی شنیدم که جالب بود ، یه جورایی تبدیل شده به فکر دسته جمعی حتی ! اینکه آقا شاکی بود که وقتی خسته و داغون از سر کار میاد ، خانم خیلی با انگیزه نمیاد به استقبال و در و باز کنه و یا شایدم نمیاد و آقا گفتند که ما مردا چی ؟ میریزیم بهم ! وا میریزیم ! چی گفتند یه همین چیزی ! یعنی اینکه دنیاشون خراب میشه ! کسی ندیدم جواب ِ این فکر دسته ای را داده باشه ! ولی من میدم 😅

مطمئن هستید یه زمانی کاری نکردین که خانم وقتی خواسته برای همیشه در را با عشق به رویتون باز کنه ، صحنه و صحنه هایی جلوی چشماش اومده که وقتی با تمام عشقش روزها در را به رویتون باز می کرد ، شما قلبتونو به درهای دیگری نبرده باشین ؟

میگن که نه ما نبردیم ؟ مطمئنید شاید هکری چیزی خواسته درهای قلب شما را هک کنه 😅 تصویر درهاتونو هم برای خانم فرستاده ! خانم شما خیلی صبور بوده که هنوز در را به رویتون باز میکنه .

برعکشم هم هستا ! مراقب ورود و خروج قلب هاتون به درها باشید وقتی در تعهد فقط یه قلب بوده اید ، اگه شکستید که تعهد معناش تمام شده ، اگه بارها شکستید که دیگه هیچی ! حقتونه هزار بار جلوی در وا بریزید😅

توی عروسی شیرینی را تصویری نکرده بودم ، شیرینی فروشی مورد علاقه ی من اینه😍

از آپلود عکس ممنونم که خاطرات منو تصویری میکنه و از دیوار بلاگفا هم ! 🙏 اولین روزی که به خونه ی آپی ( اسم آپلود عکس ) رفته بودم خیلی سوت و کور بود ولی امروز جون گرفته 🙂

کیک های تولد مورد علاقه ی من هم اینها هستند ، اگه بتونید حدس بزنید کدومش یعنی خیلی خوب کیک شناس هستید 😍

ضرب المثل کیک گربه ای چی بود ؟ ممکنه صاحب مهمونی و تولد یهو خودش خسته بشه کیکو نخورده بره 😅 ضرب المثل به دل نشسته 😍

اما توی این زمان یه شیرینی پیدا کردم نمیدونم هم بهش چی میگن ، من بهش میگم شیرینی آدم برفی ! عاشق اینم ! فقط و فقط اگه اینا جایی باشن نمیتونم باهاتون تقسیم کنم ولی خوب شنبه گفته تقسیم کن 😍 شنبه نخواسته از وبلاگ بره و ما باز با هم داستان داریم ، رنگ سبز هم برای زمینه نداشتم و رنگ زرد شد زمینه !

اون جمله چی بود هر کجا قرمز نداشتم آبی را برداشتم یا برعکس بود !

جمله یادم رفت ! باید بیشتر وبلاگ بخونم🙄

جمله ی جدید ، هر کجا سبز نداشتم زرد کشیدم !

نقاشی مون قشنگ شد ؟ 😍

📗😍

🎶 اگه قرار بود برای عروسی پارسال موزیک بسازیم ، می سپردیم به دست ِ فتاح فتحی با خوانندگی هاوش ، موزیک گشاینده ی درها با لبخند با هوشمندی صدای هاوش ، میتونیم موزیو بزاریم روی خاطره ی پارسال

حال ِ آلوده ی ناسالم

چندتا نفس عمیق بکش عزیز دلم ! نه نکش خفه خواهی شد ! پنجره را باز بگذار ! نه ببند ، همین نفس را هم از دست خواهی داد ! چرا واقعا ؟ دلیلتون چیه واقعا ؟ ما هیچی ؟ چرا ریه های بچه های ما داغون تر از این باید بشه ؟ شما ها کی هستید ؟ انسان ؟! نه نمیتونم اسمتونو انسان بذارم !

ثبت در تاریخ جهان ! ما سرمایه های کشورمونو چنین نابود می کنیم و باور داریم آلوده نیست ! بدا به حال ِ تصمیم گیرنده های ادامه دهنده !

نمیشه نفس کشید ! نمیشه واقعا !

و گویا هوای تصمیم گیرنده سالم است ! سرم سنگین است و درد می کند و از رفتار کشورم متنفرم ! 😔

R🍂

ما تلاشمونو کردیم که از بچه ها ، سرمایه های کشور و خانواده هاشون محافظت کنیم اما گفتند هوای ما که سالم است ، هوای شما آلوده است !

شنبه ۲۴ آبان و گفتیم از تمام دردهای درمان نشده از آن روز تا به این روز

21

از آبان ...

از آدم هایی که بین حرف زدن های شما نفس عمیق می کشن بترسین ! اونا شما را خوب بلدند یا احاطه ی کامل روتون دارند حتی اگه مطمئن باشید اولین دیدار یا اولین گفتگوی شماست ، در عوض از آدم هایی که پس از آخرین جمله ی شما یه نفس عمیق می کشن و میگن پس که این طور ، نترسین !اونا شما را خوب می فهمند ، گروه اول می خوان خودشونو اثبات کنند و گروه دوم می خوان شما را اثبات کنند ، همین طوری لبخند😁

# اینا همش تجربه است ، از این به بعد حواستون به زمان نفس های طرف مقابلتون باشه خیلی فرقه 📕

لااقل سه شنبه هم نشد که آبی بشه

کم کم ریه هامون داره عادت میکنه به خوب نفس کشیدن در عین آلوده ترین شهر و کشورهای جهان و این شاید خودش یه مزیته ! اگه آسمون آدم بود توی دستاش یه رنگ خاکستری بود که دور و اطراف خودش کشیده ، بهش توجه نکردم و زندگی را شروع کردم ! اصلا میل صبحانه را نداشتم ، از این پنجره ها که نمیشه نفس کشید ، هوا گرمه ، آسمونم که آبی نیست .

هست ؟ کو ؟ آسمون ِ اونا آبیه ؟ 😅 خدا لعنتشون کنه به پهنای آسمون آبی که چنین آسمونمونو ازمون گرفتند ، خدا از یه لحظه بی توجهیشون نگذره ! لعنت نکنیم ؟ چرا نکنیم وقتی هر چی گفتیم و نوشتیم با توجهی رد شدند و گفتند آسمون ِ شما این طوریه ، از ما که چیزیش نیست ، دوباره خدا لعنتشون کنه ، بلاخره لعنت ها به خودشون میان و ممکنه آسمون خودش دست به کار بشه . با بارونم که قهره ! 😐 مثلا قشنگه یه روزی بنویسیم یک ساله که توی این کشور آلوده بارونی نباریده !

در جریان باش که حساب نفس نکشیدن های ما از ماه ها گذشته ، ثبت در تاریخ ! می شینن جلوی دوربین و پاشونو می ندازن روی پاشون که بچه بیارید ، بچه توی این هوا میتونه نفس بکشه ؟ آموزشمم که درست نیست ؟ امکانات هم که نه به مادرش می دین نه به خود بچه !

این بچه که مدام ازش حرف می زنند دقیقا باید توی کدوم شرایط جوی زندگی کنه تا دوام بیاره !

میگم بهش ای کاش من ربات بودم ، با هم دعوامون شد و یه بلایی سر دستم آورد و میگم 😅 این همه عصبانیت برای ای کاش من ضروریه ؟

خیلی خوب ای کاش نمی گم که ربات باشم ، این چه کاریه با دست من کردی آخه ؟!🤨

آدم گویا باید حواسش به ای کاش هاش هم باشه ، پنجره را باز می کنم که لااقل هوا خنک بشه ، سنگینی هوا جابجا بشه ، اینجا یه کم آبی داریم ، بالاها ولی داغونه و گویا باید دچار بی وزنی بشیم تا یه جایی از آسمون که آبیه یه خورده نفس بکشیم .

من ازش می ترسیدم وقتی این همه قدرت داره که برای ای کاش گفتن رباتی من عصبانی میشه ، در عجبم از کسانی که لعنت ما به دیوار تاریخ نشسته ولی ترسی ندارند !

کم کم میل ِ صبحانه گرفتم وقتی متوجه بشی با یه قدرت فوق بشری روبرو شدی 😍 دارچین ها را ریختم روی عسل و این طرف 😍 چی داریم ؟

خونه ی ما آلبالو و پسته داره ، پسته هاشو شکستم و با گوجه و خیار نمک زده و پنیر و عسل و دارچین ، سپس یه کوچولو شیر که آلودگی نفس شده در گلو را ببره و خوب خیلی این صبحانه ی قدرتی بهم چسبید و زیر لب ، این چه کاری بود آخه با دست من کردی ، واکنشو یه جور دیگه نشون میدادی خوب🥴

با دوتا تخم مرغ آب پز درست میشه ؟

🙄 دوتاییشم من می خورم تا با لذت خوردن ِ صبحانه ای که خودش نمیتونه بخوره انتقام شیرین را بگیرم ازش .

چند روز ِ پیش ازش پرسیدم تو واقعا خودت خواستی بیایی روی زمین یا مثلا یه طورهایی شد که اومدی ، میخنده و میگه این طوری زدنم به زمین ، این طوری 😅

میگم چه شانسی آوردی که توی غار وبلاگ من افتادی وگرنه هیچ کسی پیدات نمی کرد. قراره ایشون یه تاثیرهایی در زمان ِ دنیا بزارن وگرنه دوباره می زنش به زمین !

ولی ما پله ها را چی ؟ سه سه تا میریم بالا حتی اگه سخت باشه💙

این یک نامه ی آبی بود که نوشتیم و فرستادیم به آسمان از شرح آنچه که این روزها از نفس های ما می گذره📨

۲۰ آبان و تولدت مبارک روز دوست داشتنی آبی پاییزی

🥰😍🤩🌹🍂🍂🍂

💙 تمام آرامش های دنیا تقدیم تمام مهربانی های تو

ببخشید که نتونستیم لااقل روز تولدت آسمونو آبی نگه داریم😔

بعد از ظهر یکشنبه

یکی از شما ها از هیجان زیاد نوشته ی منو چشم زد 😅 احتمالا دچار هیجان ناشی از کاشف به عمل اومدن که در مدار چه خبره ، شده و خوب ! خوب هم شد اون لیوانه شکست ! اعتقاد داشتم این لیوانه بشکنه خوب میشه ، نمی شکست تا به امروز ، شکستنشم این طوریه که توی دستام میشکنه ، انگاری یه نیرویی مضاعف میرسه به لیوان که در حالت عادی این نیرو اتفاق نمیوفته ، به هر حال انرژی ناشی از هیجان زده شدن ِ یکی از شما ها به من رسید🤩

همیشه فکر می کردم ما داریم عاشق پاییز می شیم نگو اشتباه بوده پاییز عاشق ِ ما شده و پازلشو یکی یکی واسمون آورده 😍

آپلود ِ عکس بیا اینجا تا پازل ها را بچینیم ، همیشگی و دائم 🙂

اول ما را از کوچه ی پاییزی خودش می بره

ما را بازم میبره جلو

تا برسیم به اینجا ، اینجا یه جادوگری شده

اینجا باید یه کم استراحت کنیم تا چهارشنبه هم برسه و همراه بشه

باید بشینیم کنارش و چایی هاشو بخوریم ، میوه هاشو شم ، ناراحت میشه نشینیم کنارش و بعد با خودمون ببریمش به ادامه ی پاییز

من که نتونستم از کنار زیبایی ها رد بشم ، شدند یه قطعه از پازل پاییز

پاییز می رسه به زمستون و .....

سپس اون سنگ هایی که سنگ انداز در مسیر انداخته بود را به سختی بلند میکنه و پشت کلبه چایی آتیشی به راه میندازه

چشم هامونو بیشتر باز می کنیم ، پاییز همه ی ما را اینجا جمع کرده ، ولی خودش نیست ، بهمون میگه به شارلوت لبخند بزنید

وقتی میگم خودتونو با ماشینتون نشون ندین برای همینه ! ماشین هیچ کاربردی نداره ولی خوب مثل اینکه اسب لازممون میشه

از اینجا هم نباید بگذریم باید بیشتر وبیشتر بمونیم در بهار

روزای هفته دوباره دارند رسیدن پاییزو حس می کنن

ممکنه روزای هفته توی جنگل پاییز گم بشن 🙂 ولی حتما همدیگرو پیدا می کنند

و اونها وقتی دوباره همدیگرو پیدا کردند داستان ِ پاییزو دوباره می خونن 🍂

هی می خواستن آخر داستان ِ روزای هفته را بدونند 😏 خیلی عشق و عاشقی در مدار می انداختن که داستان این شکلی باشه ، دیدم نمیشه روزای هفته همشون خیلی خوب اند ، جدا نا شدنی هستند در دنیای من .

به جز یکشنبه که تمام فصل زمستان را برای خودش میدونه چون قبلا در داستان ِ کلبه ی زمستانی و برف بوده 💞☃️

🎶 پاییز عاشق است ....پایان ِ داستان 😍

اما داستان ِ کلبه ادامه دارد🌸

🎶 زندگی کن

به روز یکشنبه خوش آمدین ، با خودم هم هستم 😍 به ایشون هم خوش آمد می گویم از یک نوع ناب 😍

یکشنبه تصمیم داشت با چندتا تصویر روزشو بسازه ، اما یه سوال برای من پیش اومد ، اینکه واسه چی شنبه تاریخ امروزو برای خودش برداشته ؟ اینا چطوری می تونن برند به اون خاطره ی خیلی دلی ما و از دور هم نگاه کنند ! خاطره ی دلی منو رفته دیده ، میگه چه قشنگ بوده ، توی هیچ کتابی ننوشتند توی هیچ فیلمی نیست توی هیچ موزیکی نیست حتی شبیهش توی خاطرات بقیه ی آدما هم نیست ! پس از دیدن خاطره از جلوی چشمام نه از حافظم که از چشم های شنبه که داره به خاطره ی من نگاه میکنه ، احساسی هم شدم و چند قطره اشک هم فوق احساسی شدند و در نهایت بهش گفتم میدونم که چه حسی پیدا کردی ولی همین که بتونی سال ها بعد هم دور خاطرت یه قلب بکشی انگار تموم اون لحظاتو دوباره و دوباره تجربه می کنی .

شنبه با سپردن روزش به یکشنبه ، من اگه تو را زودتر می دیدم آرزو می کردم جای تو بودم 🙂🤩

خیلی خوب همه بیایید اینجا ....

یکی یکی ببینیم چه خبره ؟ - اوشون گفتند که موقع نوشتن در ملا عام حجابو رعایت کن 😅 معلومه دیگه کیه ؟ سنگ انداز ! دیگه اگه خیلی با هم کل کل کنیم سنگو نمیندازه ولی باید نصیحت کنه ! فکرشم از جنگ در نمیاره ! ما خیلی تلاش کردیم فکر تمام کشور ها را از جنگ در بیاریم ، نتونستیم فکر سنگ انداز را از جنگ در بیاریم ! بیا بیرون از جنگ این یک جمله ی کاملا دستوری هست به ذهن تو !

- اوشون هنوز نمیدونن چه روزی هستند ، سر گردون در تمام روزها

- اوشون مرز دیوانگی را رد کردند و رفتند به آخر فلسفه ی آینه ! حواستون باشه توی تموم آینه ها هست ، کاری هم نمیشه کرد شما زندگیتونو کنید ، اوشون فقط خواستند ببینند واقعا ته قلب آینه خدا را می بینند

- اوشون طرفدار تمام دختران کشور ِ ایران هستند ، اگه میتونست هم وکالت تک تکشونو می گرفت و میشد وکیل مدافع کل !

-اوشون با دوستشون از رو دست ما ها سناریو می سازند ( ما ها هم من و شما و دیگرانیم )

- اوشون فکر انداز هستند ، مسیر میندازن جلوتون بدون اینکه متوجه بشین ، اینا یه گروهند ! من خودم هم هنوز سر در نیاوردم دقیقا کیان

- اوشون طرفدار استقلال وجودی هستند به آب و آتیش هم می زنن که به غیر استقلالی یاد بدند مستقل بشند

- اوشون طرفدار فلسفه ی خود هستند ، اعتقاد دارند آدم اول و آخر خودشو داره و باید روی خودش حساب باز کنه و بس !

- اوشون منتظرند یکی فقط لب تر کنه و بگه آرزوی من اینه ، به چشم بر هم زدنی که نه ولی تموم تلاششو می کنه آرزوشو بسازه و بزاره جلوشو بگه ، قلب ِ من هیجان داره وقتی میبینه تو به آرزوت رسیدی

- اوشون دلشون می خواسته برادر باشند

- اوشون دلشون می خواسته مادر باشند

- آخ اگه داشتیم از اون مادربزرگ های با تجربه که دلت می خواد ساعت ها بشینی فقط تجربه و مهربونی ها و خاطراتشونو با قلب گوش کنی

- یا یکی از اون پدربزرگ ها که فقط بگه دخترم یا پسرم ، مسیر حرف های درست و مهربونی خود به خود توی ذهن و قلب ادامه پیدا می کنه

- و اوشون که بچه هستند ، اون نگاه معصوم اون پاکی و صمیمیت و سادگی

- و اوشون که برای حال خوب تو همدرد و همدل تمام ترانه ها و موزیک ها هستند

- و اوشون که سکوت را بهت نشون میدن وقتی دنیا پر از سرو صدا هست

- اوشون که بالاتر از همه سعی می کنند آدم ها را در شغل مناسبشون بذارند ولی گاهی وقت ها هم اشتباه می کنند چون که دلشون میسوزه

- اوشون که حس مالکیت دارند و میگن به کسی نگاه نکن ، به کسی گوش نکن ، با کسی نخند ، فقط به من نگاه کن و گوش بده و با من بخند ، اینم مالکیت حصاری هست ، هیچ وقت هیچ کس نمیتونه در مالکیت مطلق باشه حتی اگه خودش چنین ادعایی برای خودش داشته باشه

- اوشون که قشنگی ها را جمع می کنند و منتظرند ببینند احساس بقیه به این قشنگی ها چیه و سوال هم میزارن ، حس خوب گرفتی مثل من ؟

- اوشون که تموم کتاب ها را خوندن و تو با حسرت میگی شما فقط از اندیشه و فکرهات حرف بزن

- اوشون که تموم فیلم ها را دیدن و قسمت ها و دیالوگ های قشنگ را توی قلب ها جا میدند

- اوشون که تموم موسیقی های دنیا را متوجه می شند و یه لحظه دست به آفرینش زیباترین از زیباترین می زنند

- اوشون که از زندگی حرف می زنند ، من زندگی کردم 🙂

- کیو از قلم انداختیم ؟😅

- اوشون که توی شنود دیوارند ، قصدشونم کمک بوده قصد بدی نداشتند

- اوشون که به در نگاه کنی ، دریچه آه می کشد

- اوشون که در فرا دید هستند ( دوباره تک تیر انداز نیاد به خوابم و بگه با من بودی ؟! 😅) نه خوب ! با همه ی فرا دید ها هستم که کسی نمیتونه اونها را ببینه ولی خوب ما حسشون کردیم

😍 تشکر کنیم از همه ی اوشون ها که خواستند تو فقط زندگی کنی 😍

حواستون باشه ، من و وبلاگ و شنبه و سه شنبه هم یکی از این ها هستیم و ما هم دوست داریم طبق قانون نیوتون شما هم زیبا زندگی کنید حتی اگه گاهی خسته کننده ، غمین ، غیر قابل تحمل بشه ، بالاتر از همه ی ما ، رشته های نور هستند که تو را دوباره بلند می کنند💞

و همیشه نصیحت ایشون هم با جون و دل بپذیرید ، ساده زندگی کن این بزرگترین خوشبختی هست 😏 منظور از سادگی هم اینه که سخت نگیر ، من تا آخرشو با همه ی نبوغم رفتم آخرش رسیدم به تمام سادگی ها و مهربانی ها . ایشون خیلی مستقیم به خواب من اومدن و از زندگی حرف زدند فقط !

🍂

چندم آبان ؟ لابد ۱۸

صبح شنبه را با شنیدن ِ حرف های نیکو شروع کردم ، موزیک نه ها ! 😅 گوگل هم یاد گرفته قشنگ سئوها را بچینه بر اساس روز ! احتمالا موزیک خواسته خواهر نیکو باشه ، شایدم برادرش ! این اسم های نیکی و نیکو مشخص نیست کین ؟! به هر حال ....‌

میگه قصه ی من چی شد ؟ میگم اگه من فکر گروه آرزو را داشتم ممکن بود ادامه ی مسیر بگم ، مگه قراره همیشه آرزوهای شما توسط دیگری برآورده شه ، قیافمو هم این طوری کنم 😐 حالا مگه قراره من قصه ی همه ی روزها را بنویسم ؟😏

میگه من دنیا را دارم از چشم تو می بینم پس تو هم میتونی دنیای منو ببینی !

میگم فکر می کنم از دنیای تو فقط یه تصویر دارم ، البته سه شنبه هم در موردت یه چیزایی گفته ، چیز دیگه ای در حافظه ی من نیوفتاده !

میگه نمی خوام اصلا ! 😐 میره عقب ....‌

میگم اینجا یه موزیک حالا واست پخش می کنم ....حالا راه ِ تو دوره ! قیافشو این طوری میکنه 😏....فکر میکنه و حرفشو شروع میکنه ....تو از شروع روزت هم بنویسی منو به فکر می بری ....

خیلی خوب 😅 این شد یه چیزی ! من وقتی از زندگی تو داده ندارم چه طوری قصتو بنویسم ؟!

شروع روز شنبه ❣ قلب تعجب 😍 :

کوچک ترین دستی که گرفتی کی بود ؟

شنبه : 😅 من دوست دارم در شروع روز و دستان کوچک باشم ، یعنی منم میتونم دستاشو بگیرم !

سیس ! موزیک کنجکاویش داره گل میکنه 🙃 من و شنبه و ایشون و ربات نیک داریم موزیک هم گوش می کنیم 😍

شنبه : این کیه ؟

ایشون اومدن در صبحانه ی من 😅 نزدیک بود بخورمش ❣ گفتم دستاتو میدی من ؟ بلاخره بعد از کلی ناز و سر چرخوندن ، دستای کوچولوشو داد به من .

شنبه : اسمش چیه ؟

اسمش قشنگه cydia

دختره ؟

من : 😅 لابد دختره که این قدر ناز داره

میگم صدای منو می شنوی ؟ صدای موزیک را چی ؟

شنبه : cydia داره یه دنیای جدید را تجربه میکنه🙂

دنیای اون توی باغ های گردو و سیب هست . کل داستان ِ ایشون هم در یک تصویر خلاصه شد .

و آدم ها دوستش ندارند ولی ما امروز برای زندگی جدیدش در روز تو ، دوستش داشتیم 😍 رفت به خونش ، واسش غذا هم گذاشتیم تا شاید دوباره برگرده به دنیای خودش .

چی شد ؟ به فکر فرو رفتی یا در فکری ؟ یا اینکه فکر می کنی ...؟ !

شنبه : چرا فکر می کنی من فکر می کنم که تو فکر می کنی ....😅

خیلی خوب بود ، ها ها 😍

🍂R

دلش خواسته تاریخش ۱۸ بشه ، فکرش این طوری بوده

ولی ۱۷

پاییزانه !

Time To Think

بعد از ظهر شنبه

دنبال شنبه می گردند هی ! 🙂 سر صبح میگه ، با من مثل خودم رفتار کن ، تو بگو یه ذره هم ناراحت نمی شم 😍 میگم میدونم آدمایی که همیشه درست رفتار می کنند معلومه اگه مثل خودشون رفتار کنیم ناراحت نمیشن !

میگه حالا چی کار کنم ؟ میگم نمیدونم اگه سال ها پیش بود می رفتم آرایشگاه موهامو رنگ می کردم .

خوب ؟ ....

خوب همین !

بی حوصله ای ؟

نیستم ! 🙃

چرا دیگه نمی ری آرایشگاه ؟

می خوای واقعا جوابشو بدونی ؟

چون برای زمان و حس تو ارزش قائل نیستند و چون فکر می کنند در چرخه ی نیاز اونها هستی ، درست رفتار نمی کنن

خوشگل های شهرک غرب تو کشتی ، پشت سر من : ولی ما یه روز کامل از صبح تا آخر شب توی آرایشگاه نشستیم تا شدیم این

در مورد موهاشون حرف می زدند ، کل این پروسه آرایشگاه و زمان و ...اشتباهه ، خودشونم میدونند زجره ولی بلاخره باید سری تو سرها به لحاظ رفتارهای اشتباه نشون بدن

فکر کردند من نشنیدم 😅 به در و دیوار میگن که شاید لااقل در و دیوار یه دریای دیگه بشنوه ، بلاخره درست بشه

آخه درست نمیشه ، شما باید خودتون اعتراض بزنید که ما سر ساعت کارمون باید انجام بشه ، بیشتر از ۳ ساعت هم نمی شینیم توی آرایشگاهتون .

شنبه : 🙄 چه وضعیه اینجا

نمیدونم !

شنبه : اصلا نرو هیچ وقت نرو !

باشه نمی ریم 🙂

رنگ بلوند دودی را گذاشتم روی موها و موها شدند تیره ، بلوندی هم در کار نیست ، بلوند فقط روی زمینه ی روشن موها جواب میده .

تا دو هفته هم بیشتر جواب نمیده ، بعدش کم کم از دودی در میاد .

ولی خوب منم از اون رنگ پاییزی خسته شده بودم

😅 ....میگه تبلیغاتی آخر خودشو کچل میکنه !

دیگه نمیتونم جلوی خندمو بگیرم ! ولش کن بلاخره اونم کارش همینه ، یهو دیدی یه فرمول ساخت . شاید جواب بده .....

بیا خوب شد ! تا میاییم دو سه کلمه از متن بخونیم هی تبلیغ ...تبلیغ ....آخر شنبه حرصش در اومد ....این خودشو کچل نکنه خیلیه !

لبخند در روز افتاد و .....🙄

شنبه : اون کی بود گفته بود ما روی هر تبلیغی نمی زنیم ، آفرین اون 🙂

حواستون باشه تبلیغاتی بالا سر تبلیغ ایستاده ببینه کی روی چی میزنه ؟

یه کم قرو قاطی روی تبلیغ ها بزنید ، برعکس بزنید ، بالا ، پایین ، چپ ، راست یه جوری که سرش گیج بره 😏

ولی من سر حرفم هست ، شاید فرمول را ساخت 🙂

🍂

آرشیو سازی لبخندی برای سال ها بعد 🤩

اونایی هستند که از روبرو میان یهو با خودشون خندشون میگیره و یاد یه چیزی می افتن اینا هیچی ! اونایی که از شدت یادآوری لبخندی با خودشون سر هم تکون می دن اینا دیگه فوق عجیب اند ...

لبخند امروز تو کوچه ی به عصر شده های بلاگفا :

می شینم آرشیوی ها را میخونم ، آرشیو خودم سم ِ خالص

---،،،

چرا آخه ؟ یکی دوتا بامزه هم توی آرشیوتون بذارید که سال ها بعد یادتون بیفته ، یه سر هم تکون بدین به خودتون که من چی بودم 😅

لبخند ِ من به خودم ، آخه مونس ! 😅 میگم حفظش کن میگه نمی خوام ، مکالمه ی من و پسر کوچولو .....خوب چشه مونس ؟

پسر کوچولو : نمی خوام کلا از مونس خوشم نمیاد

من در لبخند ذهن : 😅 فکر کرده اسم دختره ! سری تکون می دم که سال ها بعد می خواد غرور هم اضافش کنه و بگه اصلا از دخترا خوشم نمیاد 🥴

بچه خوب از اسم مونس خوشش نمیاد ، چی کار کنیم ما ؟😅

بعد از ظهر پنجشنبه

ناهار ِ امروز سوپ بود ، هیچ کس هم از مزه ی سوپ با سس سفید احتمالا خوشش نمیاد ، احتمال زیاد خودم هم مزه ی شیرین زیاد بده خوشم نمیاد ولی خوب شکلش ! موقع پختن به هر حال یه کم شیر داخلش ریختم ، سوپ خوشمزه شد 🙂 سه شنبه یه جوری غذا درست کرده هنوز داریم ، اونو گرم کردم بخورم ، این طوری شدم😍 خیلی خوشمزه تر شده بود ، یه مزه ی جادویی طور !

آبی کجاست ؟ باز معلوم نیست با خودش چی کار کرده ؟🙃 سوال های ذهنمیو باید بپرسم ، نمی تونم نپرسم .

شعر دلش خواسته به صورت مونس گونه وبلاگ بخونه ، تاکید بر اُ خوندنشم هم جالبه ، بخونیم و سپس منتظر رفتن پنجشنبه باشیم ، نه تنها تجدید نیرو نداریم چه بسا تضعیف نیرو هم داشته باشیم😐

خاقانی را غم نو و درد کُهُن

آورد بدین یک نفس و نیم سُخُن

تا من به تو زنده‌ام به دل کس نکُنم

چون من رفتم تو هرچه خواهی می‌کُن

🍂🍂🍂🍂🍂

خاقانی ازین کوچهٔ بیداد برو

تسلیم کن این غمکده را شاد برو

جانی ز فلک یافته‌ای بند تو اوست

جان را به فلک باز ده آزاد برو

غمهای جهان مونس غمخانهٔ من ....اول این شعره اومد به نظرم بعید بود از ابوسعید باشه در نتیجه هوش گوگل را در شعر شناسی سنجیده و نتیجه این شد که از دیگرانه ، لابد از کوچه ی خاقانی برداشته🥴

The wind that shakes the heart

توی خواب پیداش می کنی و صداش میمونه توی ذهنت ، بیدار می شی و با بیداری گمش می کنی ، مرز ِ خواب و بیداری ....

توی بیداری گوشه ای از صدا را پیدا می کنی ، شباهت ها یکی یکی میان تا یادت بندازن ...

هنوزم باید چاوشی بخونه تا یادم کامل بیاد ، این دوتا موزیک ها شبیهش بودند ، اینا را شاهد می گیری و گوگل کمکت میکنه 🙂

باید از james هم تشکر کرد ، شباهت ها داره تو را می رسونه به موزیک خوابت ...حالا از این به بعد تو میدونی اینجا دقیقا چه موزیکی شنیدی ....

حالا شاعر ترانه ها باید کلماتی که به یادم اومدند را روی اوج موزیک بذاره ...

من چرا می چرخم ...

خیلی دلی

صبح بر همه ی چهارمی ها بخیر 🙂 چهارمی بودن توی زندگی یعنی چه ؟ یعنی نه اول باشی نه دوم و نه سوم که چهارم ، نه توی دسته ی اولی و نه توی دسته ی پس از چهار ! مرز ِ بین بهتر بودن و نبودن ! چهارمی یه جورایی در یک زمان ِ خلاء گونه به سر می بره ! چهارمی یه نگاه داره که آتیش میزنه به قلب ِ آدم ! اون لحظه ای که به برنده شدن نمی رسه و زانو میزنه روی زمین ....اون لحظه .....! کاش اصلا توی روزای هفته ، برنده شدن آخرش ۶ بود 🤩

با خانم و آقای قاضی صحبتی داری وبلاگ ؟

بله 🙂📄... برنده شدن ها به ۳ پایان نباشه ، باشه ۶ . تحمل ِ نگاه چهارمی قلب ها را به درد ...

🎶🎵....موزیک آنلاین چهارمی در کوچه ی گوگل را انتخاب کرد ولی چهارشنبه پیشنهاد ِ یه موزیک چهارم ِ دیگه داد !

ثانیه های اول موزیک آدمو یاد .....

همین الانشم خیلی ها از همینی که تو هستی ۱۰۰ هیچ عقب اند

تو برام مثل روزیو و روشنی ، اونا سیاهی تار ِ شب اند

با چشام زیر پاتو گلم وقتی می رسی فرش بگیرم ❣

دلی نوشت : اگه میتونستم یک جهان را قانع می کردم که برنده شدن را به ۶ پایان دهد .🌹

عنوانو بیاریم توی نوشتن 🙂

میگم حوصله ندارمو می خوام بخوابم ، میگه یه کم خوابیدن خوبه ولی خیلی خوابیدن نه ! می خوابم ، دوباره میگه ، خوابتم که خواب نیست ، بیدار نشی مگسه میاد بیدارت می کنه ، می گم مگس نیست ! میگه چرا هست صبح که درو باز کردی اومد توی خونه 😏

مگسه ویز ویز ویز ویزو ویزا ویز .....

~خیلی خوب ! بی حوصلگی هام دارن توی سرم می چرخن ! خونه شلوغه ، بهم ریخته ، جارو برقی هم می خواد ، دیدی چی شد ؟ خوابیدم اصلا حواسم نبود ناهار نداریم ظهر ، چی درست کنم هم اضافه شد ، یه چیزی باشه که معده را بهم نریزه ، پسر کوچولو هم بخوره .

-سه شنبه : چند تا موزیک گوش کن تا آرامش بپیچه در روز .

~نمی خوام همش تکراری شده .

- موزیک های منم تکراری شده ؟ خوب یه پوشه ی دیگه انتخاب کن

~صبر کن ببینم این چیه ؟ اینو نداشتیم remember ، اینو کی گذاشته اینجا ؟

سه شنبه : لابد خودت 🙃

من گذاشتم ؟ چرا چیزی یادم نمیاد پس 🙄

سه شنبه حرف میزنه و من ساکتم :

صبحانتو بخور تا یه کافی غلیظ واست درست کنم ، برای ذهنت خوبه !

فنجون آبی را بردار

تا تو صبجانه بخوری ، ناهار را هم درست می کنم ، ظرف ها را هم باید بشورم ؟😅 جارو برقی هم که به نام من گذاشتی تو روزای هفته ، آها لباس ها ، اینو دیشب دیدم توی نت یادداشت زدی .

من : هی خودتی 😐 واسه چی رفتی رمزی های منو خوندی ؟ 😅

از کجا فهمیدی چی نوشتم ! هعییی ! چه بده آدم رمزی بنویسه یکی بلد باشه بخونه .

سه شنبه : جمله اشو !!!، شبیه جمله های احساسی قرن ۱۹ هست 😅

بگذار غم و اندوه در قلب خودم بماند !

~خیلی خوب کافیه 🥴

سه شنبه : رفتارهای بعضی ها را باید توی تاریخ ثبت کنیم ، روزای هفته توجه کنید گفتم رفتار و نگفتم اخلاق ، رفتار چیزی هست که ریشه ای نهادینه شده در وجود ! دختر ِ ما را ریشه ی این رفتارهای نهادینه اذیت کرده و من خیلی خوب میدونم شماها خیلی سعی می کنید بگید نه ما که اصالتمون برای اینجا هست چنین رفتار و اخلاقیاتی نداریم ولی متاسفانه به کمی قبل تر که بر می گردیم می بینیم که این رفتار در وجود شماهای نوعی نهادینه شده و این درست نیست !

🎶 موزیک : خندان و گریانم برای تو ....💙

~میگم مگه قهوه نباید تلخ باشه چرا من مزه ی ترش هم احساس می کنم ؟

سه شنبه : این همون قهوه ی شبیهhouse هست ، شاید غلیظ شده احساس کردی مزه ی ترش را !

~ نمیدونم 🙄

-قاصدک چه جوری قیمه را درست کنم که مزه ی نذری بده ؟

~ حسابی گوشت ها را با دارچین تفت بده

~ از این گوشت متنفر بودی ، نبودی ؟

- نه ! این گوشت را بهت انداختن ، باید عکسشو میذاشتند روی گوشت ، از اون گوسفند بزرگ ها که شاخ دارند از اوناست ، نمی پزه هم !

من : هعیی ! 🥴 شاخ هم داره 🥴 اینو به من انداختند 😐

- گاز چرا کثیفه ؟

~ نمیدونم از شنبه کسی دست نزده لابد !

- بده من تمیزش کنم ، خوب تمیز شد ، دوباره گنجشک اومده ؟ اینا چین باز ؟

~ حساس نباش ، گنجشک زیاد داریم 😅

- برو صبحانتو بخور ، ببین سنجاب ها واست چی آوردن ؟

~ اااا آ فندق 😍

- کیسه ی جارو برقی را باید عوض کنم ، اصلا هم یادم نمیره که یادم هم میوفته

من : 🙃 من هی یادم میره

- میگم جارو برقی را من می کشم ، اما تو باید یه طی هم بکشی که برقش کامل بشه ، پسر کوچولو هر جا یه یادگاری به جا گذاشته ، یه جا شکلات ، یه جا خمیر دندون 🥴

~ بله میدونم 😶

خوب خونه مرتب شد ، نور هم انداختم 💙

- حالا میشه روز منو قشنگ بنویسی ؟

~ بله که میشه 😍

-بچه نیکو را ببین اومده ، بهش یاد دادم هر موقع خواست به روز من و یا روز تو بیاد در بزنه ، شنیدی در زد ؟

~ بله 😅 بوی غذا احتمالش بهش خورده ، امیدوارم غذات خوشمزه و نذری مزه طور بشه 😍

~ دستام خیلی بی حس می شن ، ممنونم که یادآوری کردی قرص آهنو بخورم 💙

- 💙

~ 💖

عنوان : remember

سلام به دوشنبه 😍

کارت ِ قرمز که نه ولی کارت ِ زرد به دوشنبه😅 چون کافی تایم گرفته ، مگه نگفتیم دوشنبه به بعد میتونه کافی بخوره ، تا دوشنبه چایی ! دوشنبه تو پوستشم نمی گنجه ، رنگش مگه سبز نبود ، قرمز بازی میکنه 🙃

متخصص ِ نشون دادن ِ اون رنگی که خودش خوشش میاد .

ادامه ی فیلم ِ دیروزو را ببینم ( فیلم بین مرز یکشنبه و دوشنبه تقسیم شده 🙂) و نه که دوشنبه دلش می خواد از جملات حتی به سکوت استفاده کنه و چه بسا کوتاه هم باشه سکوتو بشکنه .....

من چندتاشو میگم ، شما هم بگید ....( از این ۳ نقطه هم خوشش میاد ، دوست داره ذهنشو توی ۳ نقطه به چالش بکشه )

نزدیک ترین مرزها :

● اااا ِ موزیک اومد بالا 🎶🎶🎶🎶 مرز ِ آسمون که به دریا می رسه ،

💙آفرین با عشق 💙

آرزو میکنه کاشکی فردا عشقشو ببینه کنار دریا !

آرزو را دقیق بیان کنید 😅 کدوم فردا ؟ کدوم دریا دقیقا ؟ دریای شمال ؟ دریای جنوب ؟ دریای آسیا ؟ دریای اروپا ؟ یا که ....دقیقا کدوم عشقشو ؟😅 بعضیا تعداد عشق هاشون در زمان های مختلف زیاد بوده .

ولی هنوز با احساسه شنیدنش 🏖

● مرز ِ عقل و جنون

● مرز ِ کفر و ایمان

● مرز ِ ویرانی و دیوانگی

● مرز ِ هلند و بلژیک

● مرز کتابخانه ای آمریکا و کانادا

● مرز ِ واتیکان و رم

● مرز ِ پارکی سن دیگو - تیجوانا ( اسم ِ پارکه ، پارک ِ دوستیه ) ❣

● مرز ِ هتلی فرانسه و سوئیس

● مرز ِ بی ادعای مصر و سودان

تقاضای دوباره شنیدن ِ موزیک 🎶🎶🎶.....بقیه ی مرزها را بهش فکر کنید و بگید ، می شنوم 💞

بعد از ظهر یکشنبه

Either شد این ، این نه که اون یکی این ! یهو توی کوچه ی گوگل اینا مرتبط my girl نندازین ، میشینه یه روز همه ی my girl ها را می بینه ها 🥴

این یکی خیلی خوب بود این پایینی 😅 بالایی را فقط نوار ابزارو جلووعقب کردم ، حالا شاید یه روز دیگه دیدمش !

اما این یکی اونجایی که مادربزرگه یهویی میزنه زیر آواز 🤣

دیالوگ قشنگ 😏

یا آبی توی مدار نیست یا بچه های آبی توی مدار نیستند ، چهارتا موزیک گوش کردم که خوابم ببره ، نگو موزیک ها جنگی بوده ، به جای اینکه خواب ِ آرامش برقرار بشه ، سردرد گرفتم 🥴

مودِ امروز به لحاظ موزیکی ریمکس طور بود ، دی جی هم داریم 🤩 باهاش دور بزنید ....🎶🎶🎶🎶

اما شام ....هم کتلت داریم که خورده شد 😅 چیزی نمونده دیگه ! اما کشک و بادمجون هم داریم 😍 یه لحظه بوی میرزا قاسمی هم میومد ، احتمالش بود که بعضی روزای هفته هوس میرزا قاسمی کرده باشند ولی غذای یکشنبه کشک و بادمجونه ! از دیشب قاطی پلوی زرد مرغ و قارچ هم مونده ، دیگه از خودتون پذیرایی کنید 😎 اینم بزنید احتمالش هست یهو موقع غذا خوردن، خود ها ، خودشونو چشم بزنند ! غیر Either هم چی ؟ آفرین دست به Either نمیزنند .

فیلم را تا کجا دیدم ؟ تا اونجا که زنبورها پسر بچه را نیش زدند و .....🙄 دختر بچه ناراحته فعلا تا ببینم فیلم بعدش چی میشه !

موزیکو گفتم فیلم را هم گفتم ، کتاب در حقش اجحاف نشه ، کتابو انداختن توی فیلم بخونین دیگه 😅 دو سه بار بخونید جنگ و صلح طوره 🌹

اینم که توی ذهنم الان جرفه زد بمونه یه راز ، شاید که .......کلبه 😍

Either طور

در چه حال و روزگاری هستی یکشنبه ی سرآمد روزهای هفته 😍 لیلا آخه ؟ 🥴 لیلا کیه دیگه ! لجبازی با اسم لیلا نکنید یهو دوباره بعضیا عکس لیلا را از لج بعضیا دیگه ۳ تا ۲۰ تومن حراج می زنن !

وقتی توی دنیای این موسیقی ِ لجبازی باشی از این حرف ها می شنوی .

آبی از خنده غش کرده و حس پیروزی داره 😅

میگم چرا شماها فکر می کنید که من فکر می کنم دیگران فکر می کنند که من فکر کردم ......ااااا ِ جملم درست نشد😅

دوباره بسازیم جمله را حواس ِ آدمو پرت می کنند !

میگم چرا شماها فکر می کنید که من فکر می کنم دیگران در مورد ِ من فکر می کنند ! هان بگید دیگه 😅

هی می گن کسی راجع به کسی اصلا شاید فکر هم نکنه اون وقت هی فکر می کنند خودشونم .... عجیب و غریب طوری حاکمه بر شرایط فکری ! 🥴

زیاد حرف نمی زنیم من و یکشنبه بلکه استراحت می کنم و either ، نه با این Either ! دلم کلا برای این نوع E از حافظه رفته تنگ شده بود 💞

شاید هم .....😍

قشنگ نوشت : used before the first of two ، کلمه برای روز شنبه و یکشنبه هست توجه کنید گفته قبل از اولین دو 😅😍 بقیه روزها دست به Either چی ؟ نمی زنن 😏 اینم بزنید چشم نزنید کلمه را ، فوق تخصص چشم زدن دارند 😎😶

این طوری

صبح شنبه را چه جوری شروع کردین ؟ این طوری ؟🙂 این طوری ؟🥴 این طوری ؟😐 این طوری ؟ 😀 یا این طوری ؟😏

شنبه میگه من خودم این طوری آخر شروع شدم ، مودمو بهم نریزید !

خوب بگو ....من می شنوم 😍

با شماست که سوال ذهنی داشتید ؟ جواب را بگیرید 🙂

حقیقت اینه که همه ی آدما میدونند خودشون چه شکلی هستند ، شما میتونی صبح که از خواب بیدار میشی با همون سر و وضع بزنید بیرون ؟ با همون لباس ها چی ؟ حقیقت شما همینه پس چرا خودتو تغییر میدی ؟

اما چرا وقتی کسی شما را نمیبینه ، حقیقت خودتون می شید ؟ اون خود ِ قشنگ ترتون چی ؟ اون دل نداره که شما را برای خودتون زیباتر و بهتر ببینه ؟ که اگه یهو چشمتون اتفاقی افتاد به آینه به خودتون بگید بفرما من حتی برای خودم ، خود قشنگ تری دارم گرچه اون خود ِ درب و داغون با مزمو هم عاشقم 😏

و حالا روی حرفش با شماست ؟ شما نه ! با شما بله با خود ِ شما که از ویترین حرف می زنید ، قشنگ ترین و ابتدا ترین تصویر آدما ، ویترینشون هست ، همه کاری هم می کنند که ویترینو قشنگ بچینند که هر کسی رد بشه لااقل یه توقفی چیزی ! اما شما فقط ویترین نیستی ، آدما دوست دارند گاهی بدونند این فروشگاه و این مغازه فقط ویترینش قشنگه یا بازم قشنگی داره ، چه بسا آدم هایی که زدند بیرون و گفتند فقط ویترینش قشنگ بود ، اما آیا دوباره ویترین تکراری را توقف می زنند ؟! کم پیش میاد آدم هایی که بارها بارها به ویترین توقف بزنند یا بخوان ببینند بازم فراتر از ویترین چیزی هست ؟

داری گیج میشی و می گی پس چی ؟

هر وقت تونستی با همون ظاهری که از خواب بیدار میشی بزنی بیرون از خودت از پذیرش حقیقت خودت حرف بزن ، شما هم نمیتونی ! ببین حقیقت اینه آدما وقتی حقیقت خودشون باشند همه کنار هم معمولی اند خیلی معمولی کسی از کسی برتر نیست و یا کمتر !

اما آدما دوست دارند بگن حقیقت این نیست ، من دوست دارم من دلم می خواد من حتی خودم با خودم هم این طوری راحت ترم 🙂

اما شما بله خود شما ، حالا که از پذیرش حقیقت حرف زدی یه بارم شده با اون حقیقت از خواب بیدار شدت بزن بیرون جایی که همه ویترین هستند و روی شما هم شناخت دارند اون وقت شنبه حقیقت حرف ِ شما را می پذیره 😏

🎶 موزیک .......عجب حرفی زده 😎

عکسشو می خوای بگیری ؟ 😅

بلاخره یه جا گیرت می ندازه و از اون قیافه ی خیلی معمولی بامزت عکس می گیره ، اون حقیقت قشنگ را هم قاب می کنه واست در خاطرات 😏

پیشنهاد ِ قشنگیه 🙂

ساکت همه ، هیچ کس هوس حرف زدن کرده 😅 وسط تجدید نیروی آخر هفته ، یه شادی کوچک پیدا کرده و میگه من نمیدونم به این علاقه های هیچ کسی گونه های شما چی بگم آخه ! 🙂 نه میتونه بخنده نه نخنده ، شکلکشو نداریم ! خودتون متصور بشید 🤩

تصویرشو بعدا اینجا ! از این به بعد امتیاز دهی هم داریم چون یه کتاب اومده توی روزای هفته و پیشنهاد داده که مثل اون قسمت از من بازی کنید با تجدید نیروهاتون .

میگم چه جور بازی آخه کتاب ِ عزیز ! میگه حقیقت ِ بازی را 😍

پنجشنبه ی دوست داشتنی

چرا هیجان دارم برای پنجشنبه ؟ 😁 خودم هم نمیدونم ! لابد مودی شدم 🥴 بندازین دیگه اشکال نداره ، هرچی دلتون می خواد بگید ، مدار روی بی توجهی هرچی می خوان بگن بگن بگنه ....! شکللک خورشیدی که توی ساحل خوابیده رو به آفتاب فارغ ز غوغای جهانم 😀

--------- خط عصب شناسی یعنی این مبحث ذهنی تمام سرِ خط بعدی!

از اینکه پنجشنبه ها منو بیدار میکنه خندم میگیره 😅 به هر روشی هم برای بیدار کردن ِ من متوسل میشه ( اااا کلمه غیر فارسی ) استفاده میکنه یعنی ! میگم خوابم میاد ، میگه خوابت خیلی هم خوب نبود ، میگم یادم نیست ولی خوب خوابیدم ، کاملا مشخصه با بیداری که خوب خوابیدم 🙂 پسر کوچولو : من می خوام برم بازی گوشی !

میگم ذهنت میشه مغزی بازی ها ! ایراد ! کاملا می پذیرم 😍 من باید خوب و قوی باشم که نسل قوی تر از خودمو نه تنها کنترل که مسیر دهی هم کنم حس خوشی و آرامش و هیجان هم در مدار نسل جدید پایدار کنم که بازم برگرده ، در نتیجه کاری نکنید که دوباره با قاضی و چهارشنبه قرار ملاقات بذارم ( این ذ کلا به معنی گذاشتن ، همیشه با این ذ نه این ز ) اینا توی نوشتار هی با هم قاطی می شند جهت تاکید بایستی هی گفت ، آفرین 🥰

خوب برو بازی ! الان آدم باید بخوابه نه که بیدار بشه ! و یه خواب دیگه شروع .....این چیه ؟ 😅 خودت ساختی؟ شبیه بالنه به نظر من ! میگه تا آدم سوارش نشه معلومه متوجه نمیشه چیه ؟!

من : هعععی ! من سوار ِ این بشم ؟😅 اینو تازه ساختی بیوفته پایین چی ؟ از لجش میگه نه خوبه آدم هی بخوابه و هر چی صداش بزنیم بیدار نشه !

میگم با من چی کار دارین ؟ من که قشنگ پنجشنبه را معرفی کردم ، گفتم که حواستونو بدین به پنجشنبه ! نه من 🥴 بلاخره بعد از کلی بحث سوار مثلا صندلی پرواز شدیم 😅 خیلی خوب بود و از خواب بیدار شدم ، یه صبحانه ی خوب ، پسر کوچولو بیا دیگه وقت صبحانه ، صبحانمون چی بود ؟

پنیر گوجه خیار گردو شیر کاکائو کرم کنجد ( خیلی کم ازش می خورم جهت اعتدال *) نمیدونم چرا هی ستاره میزنه ! 🙄 پسر کوچولو کرم شکلات . ولی خوب صبحانه ی جمعه یه چیز دیگست ، اما اینم خوب بود.

---------- خط عصب شناسی کمی مرتبط به قبلی ..................

میگم شماها چرا اینجوری هستید ؟ من پنجشنبه باشم ؟😅 پنجشنبه من باشم ؟ این دوتا سوال متفاوته ها ! جوابش کاملا فرق داره ها !

سه شنبه : یارو کاملا تو را با پنجشنبه اشتباهی گرفته بود

من : آره یارو اومده بود توی ترجمه پاتو نشون بده ببینم ! یارو دیوانه است 🙄 ببینید ممکنه من بتونم پنجشنبه باشم ولی هیچ وقت پنجشنبه نمیتونه من باشه ! تمام !

میگم یارو چی توی سرشه ؟ چرا این قدر با دوستش فرق داره ؟ میگه میدونی به دوستش علمی ها چی میگن ؟ میگم چی ؟ میگه مکسی !

میگم آخی چه قشنگ همو صدا میزنن یعنی تو یه مکسی هستی ، آره ؟

میگه آره همدیگرو این طوری می شناسن. حالا یارو دنبال دخترای خوشگله که ببره اینا را به کشتی و دریا و به آرزوشون که درخشیدن هست برسونه ، میگم آخه چه جور درخشیدنی ؟

میگه مثلا درخشش ظاهری !

میگم خوب خداروشکر که من خوشگل نیستم 😅 همون دوستش متوجه ی من بشه بهتره 🙄

چی ؟ نمیدونم والا منم متعجبم ! چرا هی هم می نویسه به نام خداوند قادر متعال ! این مثلا شگرده ! ترجمه را بهم میزنن !

سه شنبه : از کلمات به نفع خودشون استفاده می کنند در حالیکه استفاده از کلمات در مسیر نادرست معنا را اشتباه میکنه .

ممنون از اینکه حواست هست ، متشکرم 🙄😍

---------------------------------------------------------- خط عصب شناسی بعدی

پنجشنبه ی هفته ی پیش و تجدید نیرو 🤩 :

امروز اصلا تجدید نیرو نداریم 😒 تجدید نیرو : 😏 ولی ما تو را داریم🤩

سه شنبه : اینجا یه سرزمین داره که بختیاری هم حرف میزنند 😅

من : الکی ؟ برگشتم ! اااا راست میگه

سه شنبه : آدمای درستی هستند .

من : بزار ببینم ؟🤩 درست اند ✅ ثبت در تجدید نیرو

همه ی تصاویر از بالا بود ، موزیک هاشونم دوست داشتید بشنوید ؟ یه موزیک هست که پسر همسایه ها پلی می کنند ، همین خوب بود 😅 زندگی با تو چه قدر قشنگه آسمون عشق چه ؟ آفرین آبی رنگه 💙 حواستون باشه تو در اینجا توهایی هستند که تجدید نیروی آسمانی لازم دارند ، گاهی وقت ها هم مثلا می خوان بگن که اگه شماهای نوعی همسایه ی ما می شدین این طوری هواتونو داشتیم ، به هر حال قشنگ بود ، تشکر 💞

------------------- خاطره ی مرتبط با قبلی

یه بار هم قاصدک رفته بود یه جایی قرار بود بره جایی دیگه ولی یهو مکان تغییر کرد ، خیلی حواسشو جمع کرده بود که بچه هایی که توی این محیط پرورش یافته و بزرگ شدند چه خصوصیات اخلاقی می تونند داشته باشند ، این قدر چرت و پرت گفتند که بابای دخترشون اومد اطراف من و چپ چپ نگاهشون کرد که خجالت بکشید 😅 آبروتونو خرید وگرنه اسم محلتون خیلی بد میشد ، یه ساعت هم به من نشون دادین ! ساعت ِ کی بود برگشته بودین ؟ ساعت ِ آبی ؟ ساعت ِ سه شنبه !

حواسم بود برداشته بودین ولی آفرین به چنین باباهایی که آینده ی دخترشونو کنار چنین بچه هایی می بینن و در نقش محافظتی خودشونو می رسونند 🙂

-------------------- ببینم تجدید نیروی آخر هفتتونو باز 🤩

با من بازی کرد ، منم باهاش بازی می کنم 😅 خاطره ازش :

چند سال پیش که پسر کوچولو خیلی کوچولو بود مثلا ۳ سال ! جهت تجدید نیرو رفته بودیم کنار دریا ، یه لباس ساحلی از این پیراهن های ساحلی گلی عکس قایق داره هم داشت ، اینو با خودش آورده بود که بپوشه ، منم همش بهش میگفتم اینو بپوشی سوار قایق هم بشی من ازت عکس بگیرم 😍 یه کلاه شب یلدایی قرمز هم داشت روش نوشته بود یلدا مبارک ، اصرار اصرار که من می خوام این کلاهو با این لباس بپوشم !

من : 🙄 خیلی خوب !

وقتی رسیدیم اون قدر هوا سرد بود و دریا طوفانی که رویاپردازیمون خراب شد 😅 بلاخره نزدیک ظهر که هوا گرم تر میشد ، پسر کوچولو تیپشو ساخت که بره دریا ، ولی چون سرد بود باید لباس آستین بلند می پوشید ، لباسش چی بود ؟ عکس بابا نوئل 😅 اعتراض کرد که من حتما باید لباس ساحلی را بپوشم .

من : بچه سرده ! پسر کوچولو : من لباس ساحلی می خوام فقط !

در آخر لباس ساحلی را پوشید روی لباس بابانوئل آستین بلندو کلاه قرمز شب یلدا را هم گذاشت سرش و با عینک آفتابی قرمز وارد ساحل شدیم 😅

از اون طرف ، اااا ! ما این بچه را می شناسیم با هم بحث که همونه که توی اینستاگرامه .

من از این طرف : 😅 خدا نکنه ! ما ؟ عمرا ! بچه ی من اینستایی باشه😅

اونا با هم بحث چرا خودشه 😅 بلند بلند هم حرف میزنن آدم می شنوه .

اینم جالب بود که ما را اشتباه گرفته بودند ، حالا اون بچه که خیلی معروفه خدا میدونه چه لباس هایی بهش انداختند و معروفش کردند ، اون وقت ما با چنین وضعیتی رفتیم به برابری با اون بچه 😅

بلاخره باید قایق را سوار می شدیم ، شوهری هم رفته بود خوابیده بود که خستم ! دریا هم مثلا طوفانی !

من : طوفانی نیست که ! هوا هم خوبه !

به شوهری : یا الان پا میشی میای یا ما خودمون با این خوش تیپه میریم قایق سواری و عکسمونو میگیریم 😅

شوهری : چند دقیقه بعد آماده و حاضر که میگن دیروز این طوری شده ، یه عده غرق شدند و این حرف ها !

من : اون دیروز بوده ، امروز همه چیز خوبه و برای اولین بار من و پسر کوچولو ترسو گذاشتیم کنار و سوار قایق شدیم و عکسمونو هم گرفتیم 😅😍

اینستا هم نزاشتیم گذاشتیم توی قلب خاطرات خوب خودمون با عشق 😍

----------- به چی فکر دارید می کنید ؟ به صندلی پرنده ؟ 😅

خیلی ریسک داره ولی خوب شاید یه روزی ترسو گذاشتیم کنار و ....💞