عصر چهارشنبه
چند دقیقه ای هست که حس عصر چهارشنبه بودن بهم دست داد 😅 تقصیر من نیست ، تقصیر چهارشنبه است که بازیش گرفته باز اومده توی سه شنبه ، رفتم به فکر که چرا سه شنبه یهو جنگی شده بود نگو باز این چهارشنبه بازیش گرفته ، اگه سه شنبه و چهارشنبه باهم کل کل نکنند ، عجیب به نظر میاد ، یاد یه بازی پنجشنبه افتادم ، شایدم چهارشنبه عصر بوده ( از نظر من چهارشنبه عصر هم پنجشنبه هست )
دلیل بازی کردنش هم اینه که خودت گفتی تنهایی بازی هاشم ذهنیه ، یهو چند ساعت بعد می فهمی توی بازی بودی یا روزها بعد یهو سال ها بعد هم چه بسا، من کی گفتم تنهام ؟ من فقط دوشنبه ها حس تنهایی مطلق بهم دست میده و برای اینکه یه جورایی همه ی تنهایی ها را محک بزنم یه روز بهش اختصاص بدم. از طرفی یه آزمایش و تجربه هم هست که تنهایی را هم شرح بدی هم حلش کنی.
بریم سراغ وبلاگ و سه شنبه
گاز ؟ گاز خیلی مرتبه ، کلا سر و روشو کفی کردم و شستم.
چدنی گاز ؟ خیر چدنی گاز با اینکه حسابی شسته شده بازم به دل نمیشینه ، چدنی گاز و سازندگان چدنی گاز کلا دیوانه اند🙂
خونه تقریبا مرتبه ، ظرف ها از کوه بودن خوششون اومده و مثل اینکه دلشون میخواد تا شب دوباره کوه بشند .
یخچال ؟ یخچال حسودی کرده و از روز خودش میخواست بیاد توی امروز ، بلاخره یخچاله، نمیشه حرفشو گوش نکرد ، ۵۰ درصد به حرفش گوش کردم .
ناهار ؟ سیب زمینی سرخ کرده غیر عصبی 😍 خیلی هم خوش اخلاق بوده سیب زمینی هامون ، آسون و سریع سرخ شدند و با پسر کوچولو خوردیمشون ، من سس قرمز هم بهش زدم .بعضیا اصرار دارند بگند کچاپ ! به نظرم کچاپ اصلا مفهمومی نیست ، همون سس قرمز بهتره.
شام ؟ باقالی پلو با گوشت
خاطره ی باقالی پلو ؟ خیر بمونه به وقت خودش
اما چون سه شنبه کمک کرده و دست چهارشنبه را توی شلوغی و دو ، رو کرده و من از بازی این بازی خندم گرفته 😅 یه خودتی تقدیمش ولی خوب بود چون چند ساعت بعد فهمیدم .برای همین یه خاطره از این بازی می نویسم که خوشحال بشه:
اینایی که میرن خرید تلویزیون را دیدید ؟ همشون یه تصویر و یه ویدئو خیلی با کیفیت پخش می کنند ، نسبت به قیمت تلویزیون. خریدار بلاخره تو گیجی یه چیزی انتخاب می کنه مگر اینکه تلویزیون را با شبکه های غیر اچ دی تو خونه ی کسی دیده باشه اون وقت واقعی می فهمه که تلویزیون خوبه یا بد ، حالا این بازی از کجا فهمیده که من فهمیدم این فروشنده ها بازی می کنند ، رفته توی بازی تلویزیون و یه بار که از من کنار تلویزیون ها گذاشتم ، تلویزیون هاشونو ریخت بهم ، حالا اینا می خواستند درست کنند ، درست نمیشد ، خوبه که منم ماسک داشتم حسابی خندیدم ، بعد هم موزیک پخش کرده که خونسردیتونو حفظ کنید ، فروشنده ها هم کلا قاطی پاتی شده بودند که جریان چیه ؟😅
خوب چرا واقعیت تلویزیون را به مردم نشون نمیدید ، قشنگ یه گیرنده وصل کنید به تلویزیون و کیفیت واقعی را به مردم نشون بدین 🙂
از سر صبح گفتم امروز ، روز دیوانه است ....تا شب عاقل بمونیم خیلیه.🥴
پسر کوچولو هم امروز اصرار کرده روی تیشرتش دکمه بدوزم🙃 ، یکی آبی ، یکی قرمز ، همینه دیگه روز که قاطی بشه ، رنگ هم قاطی میشه .
تقصیر مرداده می خواد قبل رفتنش حسابی خوش بگذره😍 امیدوارم امروز همه لبخند بزنند ، قوی باشند و پر انرژی و شاد 🙏🌹









من از لحظه های کوتاه و بلند خوبی ها و بدی ها و تجربه هایم برایت می نویسم