تو چه قدر مثل هیچکی نمی مونی
خوب به هر حال ...سلام به یک اسفند و به دو شنبه و نزدیک ترین عدد به یک ، دو است ( اثرات خوندن سهروردی 🙂)
چه عجب یه بارم چشم های من به روی بلاگفا باز شد و نوشته ها خوب بودند ، چی میشد یه وقت هایی این سبک نوشته ها آمارش از اون غر و ناله ها پیشی می گرفت ، چه خوب میشد حال دل آدما خوب تر میشد ، نه ؟
( نه در اینجا سوال تاکیدیه با جواب مثبت )
یه روز من میخواستم برم دعوا ها ، با کی ؟ با دوشنبه ، روز به اندازه ی این روز ختثی طور ، بی احساس ، بی تفاوت و هرچی ندیدم 🥴
سوال ؟
آیا میشه زمان یک زمان واحد باشه ، اما مکان یه مکان واحد نباشه ؟
خونه هایی که پرده های ثابت دکوری میزنن و در طول روز هم دست به اون پرده نمیزنند و نمیتونم هضم کنم ، در عوض خونه هایی که کامل پرده را کنار میزنن و میشه از منظره لذت برد ، عالیند ، دوشنبه چی خواب دیده ؟
توی خونه ای بوده که صاحب خونه نبوده و تموم خونه را گشت و گذار کرده تا رسیده به یک میز و یه تقویم روی میز بوده ، به هیچ چیز دست نزدما ، این قدر توی خواب هم مبادی رعایت آداب و اصول بودم ، خوب ِ خوب که نگاه کردم ، اسم ِ یه شرکت روش نوشته شده بود ، که نشناختمش ، رنگ صندلی های دور میز به چشم آمدنی و درخشان ، از میز گذشتمو و مثلا اسمو هم حفظ کردم یعنی .چه منظره ای بیرون هست ، چون نزدیکی های صبحه ، بیرون خیلی روشن نیست ، هنوز نمیدونم خونه ی کی هست ؟! صدای گنجشکی می آید ، نور به چشمانم می تابد بین خواب و بیداری ام ، بله صبح شده ، اونم چه روزی ، دوشنبه ! ذهن از صبح هی سوال میپرسه خونه ی کی بود ؟ اسمه چی بود ؟🥴
چیزی یادم نمیاد ، بعد آدمو دعوت میکنید خونتون ، خودتون میرید بیرون هیچی ، لا اقل یه پذیرایی کوچیک روی میز میذاشتید که مهمون از خودش پذیرایی کنه.🙂
امروز بلاگفایی های به روز شده ، تا الان حس خوبی داشتند، خدارا شاکرند ، به اسفند لبخند زدند ، حافظ و سعدی و صحیفه ی سجادیه خوندند ، مسافرت رفتند ،خوابشون هم میاد اما روز شروع شده ، با خودشون مهربونند ، یه نی نی جدید داریم ، رونالدو داریم و ...در نهایت دلم میخواد دل تک تک این نوشته ها و نویسنده ها پر از آرامش بشه .
دوشنبه تلاششو کرد که یه مقدار متفاوت بشه و قشنگ تر بشه 🙂🌹
من از لحظه های کوتاه و بلند خوبی ها و بدی ها و تجربه هایم برایت می نویسم