روز پنجم و ششم
روز پنجم و ششم من مهربون ترین صبور ترین مادر دنیا شدم و لحظه به لحظه هم بازی کودکم.
به لطف این همه صفات خوب من، کودک کمی حرف هایم را گوش می کند.پیشرفت خیلی خوبی داشته ایم
۲ ساعت یکبار با بازی ماشین ها اسپری آب به دست شویی می رویم و در این دو روز اصلا دردانه شلوارش را خیس نکرده.
تقریبا یاد گرفته خودش را نگه دارد ولی همچنان از حس دست شویی رفتن چیزی نمی گوید.
با کودکم ساعت ها بازی می کنم و تمامی کارهایم را کنار گذاشته ام .دردانه ام خیلی شاد است
خوراکی های مورد علاقه اش را جایزه می گیرد و خوش به حالش شده .حتما می گوید مادرم چه قدر مهربان شده کاش این قدرتو داشتم همیشه برات مادر مهربون و صبوری باشم.
از فردا تمرین ۲ ساعت و ۱۰ دقیقه را امتحان می کنیم.
مهمونی و بیرون و ساعت ۱۰ شب به بعد پوشک میشه تا زمانی که کاملا یاد بگیره.
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۹ ساعت 2:34 توسط قاصدک نقره ای
|
من از لحظه های کوتاه و بلند خوبی ها و بدی ها و تجربه هایم برایت می نویسم