برای اینکه خودم بدونم
این مدت چه جوری گذشت ؟ هفته ی خوبی به لحاظ ناهار چی باشه شام چی باشه شروع نکردم و هرچی میشد و حوصلش بود ، جواب می شد ، از ساده ترین گزینه ها و کم وقت گرفتن ها هم استفاده کردم به خوبی 😏 و اینکه آدم نباید در امروز به اینکه ناهار یا شام چی باشه فکر کنه ( اینایی که میگن ما در لحظه زندگی می کنیم الکی حرف میزنن 😅 اصلا خود لحظه هم ۳ زمان داره ، چند لحظه قبل ، همین لحظه ، لحظه های بعد و اینکه لحظه هم بسته به شرایط متغیره )
چون که ذهن دوست داره غذاهای جدید را امتحان کنه باید روز قبل از درست کردن غذا بره خرید مواد اولیه و روز بعد غذا را درست کنه ، تنها همین جوره درست در میاد .
شام ، اسپاگتی ۱ ،۴ شد ، بعد از مدت ها از فلفل دلمه ای هم استفاده کردم.
این مدت از ۳ تا تونل رد شدم ، تونل های تمام نشدنی استرس ! ولی بلاخره به آخر تونل میرسی و نور و منظره ی زیبای زندگی🙂
الان تیرماهه آخراشه و بر عکس اوایلش اصلا خنک نیست و یه چیزش دیوانه است ، اینکه هوای بیرون خونه بدون کولر بهتر و خنک تر از هوای داخل خونه با کولر هست البته عصر به بعد .
من از لحظه های کوتاه و بلند خوبی ها و بدی ها و تجربه هایم برایت می نویسم