از دیروز به سه شنبه برنامه دادم که باید کمک کنی میز آرایشو خونه تکونی کنیم و از یه چیز دیگه دل بکنیم ، چون آدم هی دل میبنده به یه چیزایی ولی باید بتونه قدرت تشخیصشو هرازگاهی به کار بندازه ! چند روز پیش از پسر کوچولو خواستم به جای اینکه همش در دنیای مجازی باشه یه کم هم به اطرافش نگاه کنه ، تا من توی آشپزخونه بودم دیدم از کمد یه چیزایی برداشته و پشتش قایم کرده و میدوه سمت اتاق من . یواشکی رفتم ببینم چی کار میکنه ، دیدم هرچی چیز میز ریز هست که توی کمد بوده چیده روی میز آرایش ، دوتا کاغذ کادو از این براق ها هم پیدا کرده .گفتم خوب باید به بچه اجازه ی اکتشاف داد ، رفتم .اومد بیرون قیچی را برداشت و دوید ، من : یعنی می خواد چی کار کنه ؟ برگشتم دیدم کاغذ کادوها را چیده و باهاش رومیزی درست کرده برای میز آرایش و هزارتا چیز هم چیده روش . با هیجان زیاد ، مامان ببین چه قدر قشنگ شد 😍 من : بله خیلی قشنگ شد و هیجانشو تشویق کردم و گفتم یه کمی شلوغ شده ها ، که گفت نه خیلی قشنگ شده . دو روز بعد : میگم اینجا را یه کم خلوت کنیم چطوره ؟ کاغذ هاشو بردارم ؟ پسر کوچولو : اگه کاغذ ها را برداری خیلی ناراحت میشم .

امروز من به سه شنبه : با این شلوغی چی کار کنیم ؟ این سایه ها و رژ گونه ها فکر کنم ۱۰۰ سال دیگه تموم میشند . سه شنبه : آلبالویی را هم بزار روی میز . من : 🥴 دیگه چی ؟ آبی را هم بزار .

من : این آبیه آخه ؟ کجاش آبیه . سه شنبه : من دارم آبی را میبینم .

من : ها ها ها ، تشخیص رنگ نداره .

چند دقیقه بعد ، میگم اینا چرا پیام را پشت اتیکت می نویسند ؟ سه شنبه : برای اینکه فقط تشخیص رنگ ها بخونن ، ها ها ها 😅

من : 😳 میم تعجب !

نوشته آبی داره 😍 فقط اتیکت را یه جوری بزنید چسبش بره ، با اسکاچ و مایع افتادم به جونش باز چسبش موند .

سه شنبه : سایه را ببین 🙂 من بله 🙂 تمام لوازم آرایش را کفی کردم و شستم ، از بس که یه بلاهایی سرشون اومده بود ، خداروشکر از اون مرحله ی جابجایی وسایل آرایش توسط پسر کوچولو رها شدیم !

همه را شستیم و خشک کردیم و اکسسوری را هم نظم دادیم و این چیه ؟ اینو چجوری ساختند که گره خورده ؟ خودشونم نمیتونن بازش کنند .

سه شنبه : چرا خریدی خوب !

من نخریدم که هدیه است ، کار دست بوده ولی هی گره میخوره ، دیگه حوصلشو ندارم ، چه جوری ساختن ! ساده بسازید پیچ و تاب هم ندین !😅 کلی وقتمونو گرفت ، آخرشم باز نشد که نشد .

سه شنبه : من دارم میرم .

من : کجا ؟

سه شنبه : خیلی شلوغ شد 😅

من : نرو ، من دست نمیزنم به بقیه تا هفته ی دیگه .

اینایی که هزارتا چیز میچینن روی میز آرایش ، بالا ، پایین ، چپ ، راست ، اینا چه ذهنی دارند ؟ بعد همه را استفاده می کنند ؟

من یه کرم دور چشم دارم که تموم نمیشه ، یادم هم میره بزنم ، چند بار گفتم بندازم بره ولی خوب اومد توش 😅

سایه ها را فوت کردم و تصمیم گرفتم مثل پسر کوچولو فرچه را تا آخر خونه ی سایه ، سایه ای کنم ، ببینم تموم میشه ؟!

خیلی زیاد احتیاج به خلوتی لوازم آرایش دارم 🥴 هیچی رو میز نباشه به جز ، دو سه قلم !

کاغذ کادو رنگی ها را یه خورده چیدم و مرتب کردم و گذاشتم روی میز ، چی کار کنم دیگه ، دلم نمیاد ، بیاد ببینه کاغذ ها نیستن و ناراحت بشه .🙂💎