نمیدونم چه عنوانی !
بهشون میگم ساکت ! گوش نمیکنند ! میگم که بزارین منم یه کم برم تو فاز دوشنبه بودن و سکوت عادت تنهایی است و اینا ! نمیزارن که .میگه پنجشنبه ۲ بار اومده ، میگم به من چه ! حوصله ی هیچ روزیو الان ندارم ، میگه الان یا الان یا بازم الان ؟ میگم چرا ۲ بار اومده ؟ میگه اومده جواب معما را دوبار بده ، میگم اون هنرپیشه ی خانم هندی هست ، اون وقتی می خواد حوصله نکنه بشنوه با حالت بازی ، این طوری میکنه ، منم الان این طوری 💁♀️ نمی شنوم کلا !
دعوت کردم به سکوت ! انگار نه انگار ! داره با دوشنبه جدی خیلی جدی بحث میکنه که اگه بهترین حرفاتو و سیاه ترین ابر و ...
من : چی ؟ اوئر سیا ، سی چی ؟
لری هم بلد نیستم ، داره به دوشنبه میگه ، اوئر سیا ، سی دل تنگ و این حرفات تموم شد ، بزن به جاده ، من تو راهم.
سه شنبه دیوانست 😅 درست نوشتم لهجشو ؟!
میگه بچت هم اومد ، میگم بچم کیه دیگه ؟ میگه این دیگه ! میگم این کیه ؟ میگه همین .
من : 🙄 ساکت نمیشند که ، یه لیوان بزرگ آب هویج واسه خودم گرفتم و تا آخر نوشیدم و اصلا هم مهم نیست بهترین زمان ِ مصرف آب هویج ۸ صبحه !
فعلا که زمان برای من 12 هست .
و گفتند که این داستان ِ روزها ، برای کشور ماست ! کشورشونم سردسیره ! هی نماینده میفرستند که ما داستان روزها را خوندیم ! خوندن که خوندن مگه من داستانشونو میدونم ؟! مگه ذهن من رفته داستان روزهای اون ها را خونده !
هرچی می خوام منم منم نکنم نمیزارن که ....! اگه یه بار دیگه نماینده از کشور داستان روزها فرستادین به تجزیه و تحلیل آدم های اون کشور می پردازم ببینم حرف حسابشون چیه ؟
🥴
سه شنبه : خوشت اومد ؟😅
من : چی کار کردی .
سه شنبه : نه تنها خوب تقلب رسوندم که رفتم خورشید را هم برداشتم .
من : خوش اومدی پادشاه روزها 💙 آبی باش و باشی.
من از لحظه های کوتاه و بلند خوبی ها و بدی ها و تجربه هایم برایت می نویسم