بازی
سلام به چهارشنبه ، سوپرایز😍 بلاخره ساعت ماهو متوجه شدم ، ۱۲ و ۴۵ دقیقه اومده بود تو آسمون ، چه رنگ بینظری زده بود به خودش بین زرد و طلایی ، اصلا خیلی قشنگ تر و زیباتر از اون لبخند نورانی اش به من . خیلی واسم مهم بود که بعد و قبل من قشنگ بنویسید ، اما خوب بعضیا رعایت نکردند یا یادشون رفت ، برای چی این قدر تاکید داشتم ، برای تعادل ، اگه تعادل افکاری بهم بریزه ، چون وقتی شما خیلی خوشتان میاد توی صفحه ی به روز شده ها حتما باشید ( اینو خیلی خوندم که خیلی می پرسیدند چرا تو بروز شده نیستم ، یا چرا بعضی وقت ها هستم بعضی نه ) ! اون وقت مسیر افکار یا فرکانس افکار عوض میشه . سال پیش بود یا شاید سال قبلش ، وبلاگ خسته شد و نوشت بازم به تبلیغاتیا😅 بعد یهو وبلاگ به خودش اومد که اااِ یکی از تبلیغات بازیش گرفته ، از کلمه ی تبلیغات ، رفتیم به جستجو و به چی رسیدیم ؟ به کشف یه بازی ، توی صفحش چی پیدا کردیم ؟ تعادل را و بازی که بازیش گرفت ، به جای اینکه هرکسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب ، رفت پشت نقاب😅
چه قدر اون روز من از برعکس بازی ، بازی خندیدم 👌
اگه وبلاگ هم بخواد تعادل را بهم بزنه ، غم و ناراحتی و غصه ها برنده میشند ، یه وقتایی بهش تذکر میدم ، حواست به تعادل افکارت باشه .🙂
Last night i remembered you , i missed you , thought about our all memories , then i found myself equivalent of the last borderland of memory
But if we pass the time , can you remember me again
? 💞
🍂🍂🍂
من از لحظه های کوتاه و بلند خوبی ها و بدی ها و تجربه هایم برایت می نویسم