دیروزم کو؟

وبلاگ از سر صبح زده به جنگ ذهنی 🥴 همین امروز که من کار دارم ، درس جامعه شناسی هم میخواد بده به من🙂

پنجشنبه ، با پسر کوچولو زدیم بیرون ، از جاده نمیگیم که ریا نشه ، برای پسر کوچولو یه جایزه خریدیم ، برای خودم ریمل ، این ریمل به من حساسیت نداده ، اصل و فرع هم داره ، ولی فرعشو خریدم ، به نظرم فقط یه کپی از فرموله ، یه چیزی که جا میوفته میشه فرع ، یا جایگزین ، من که سر در نمیارم ، یه موقع هم بوده خود اصل ، معیار اصل بودن را زیر پا گذاشته شده فرع و همین طور برعکس !

سایه ی مژه ها افتاده بود توی عکس ، میگه مژه کاشتی ؟ میگم خیر ، ریمله ، تعجب میکنه🙂 آرایش یه هنره که توش نباید اغراق کرد.

میگه ، این چه رژیه زدی ؟ میگم همونیه که با هم خریدیم ، میگه ولی انگار رنگش با من فرق داره ، میگم همونه ، یه کم رنگ زدم روش .

به نظرم زشت اونی نیست که چند تا عمل میکنه ، زشت اونیه که اونایی را که چند تا عمل کردند و کوبیدن و ساختن و با هزار خرج و مخارج که تلاش می کنند از دست مسخره شدن و کمبود ها خودشونو زیبا نشون بدند ، زیبا میبینه 🙂 جمله را دوباره بخون.

منظور از زشت توی جمله ، ظاهر نیست که منظور نگرشه .

روی نگرش مردم کار کن 🙂

بقیه روز....‌ و عصر پر از جامعه شناسی و مردم شناسی بود ، یادم نره ای کاش و بنویسمشون .