یک و یک
امروز یک شنبه ، بیست و یک خرداد
روز قشنگیه ، از وبلاگ و پرنده خواستم کمتر سر و صدا کنند تا من بتونم در تمرکز یه مقدار اینجا بنویسم ، وبلاگ که عین خیالش نیست ، پرنده هم از بیرون صدای بلبل شنیده ، دارند با هم حرف میزنند ، بلبل زده زیر آواز ، پرنده هم جواب میده از اون طرف گنجشک ها ، فضا کاملا ایده آله برای لذت بردن از صبح ، که وبلاگ فکر منو خونده و میگه ، چرا شماها فضای اول صبح برای دویدن ندارید ؟
ساعت هم که درست شد و کم کم ۴ صبح هم میشه بیدار شد 🙂
ایده ی این فضا هم از دیدن چند تا فیلم گرفته شده ، اونا صبح که از خواب بیدار میشند درست از جلوی در خونه اشون یه پیاده روی خوشگل و سرسبز مخصوص دویدن دارند ، ما چی ؟
ما نداریم ، حالا غر هم نمیزنیم که تو پیاده روهای ما ، موتور و ماشین هم میاد ، سنگفرش هاشم درست نیست ، احتمال پرواز و سقوط آزاد خیلی زیاده .
خلاصه که وبلاگ یه چنین محیطی را میخواد .
تصویر :

امروز تعطیله و وبلاگ خواسته یه مقدار کارهای عقب افتادشو انجام بدم و دسته بندی هاشو مرتب کنم ، نوشته هایی که توی برچسب نیستند برند توی برچسب اما چون در دنیای حقیقی یه مقداری عقب هستم ، چشمامو به روی این خواسته ی وبلاگ می بندم و موکولش میکنم به بعد .
اون فیلمه که اون روز وبلاگ ۶ صبح از نیمه دیده بود را با سختی پیداش کردم ، وقتی میگیم ربات ها گاهی دیوونه میشند کسی باور نمیکنه ، به همین دلیل به همراه وبلاگ با رسم شکل توضیح میدیم که چه بلایی سر ما میاره این ربات🥴
رسم شکل :
وبلاگ اول رفته جدول پخش فیلم های پنجشنبه را زیر و رو کرده ، توی تاریخ ۱۸ خرداد ۶ صبح ، فیلم پرنده باز آلکاتراز پخش شده ، وبلاگ این فیلم را زده دانلود ، نشسته ببینه ، میگه این که اون فیلم نیست ، رفته تلوبیون و لیست فیلم های روز را پیدا کرده ، آخرشم پیدا نکرده ، نشسته سریع فیلم های قبل و بعدشم دیده ، میگه اینم نیست ، تا اینکه آخرای یکی از فیلم ها ، توی نوار ابزار ، اسم فیلمو پیدا کرده و خوشحال و خندان رفته فیلم خودشو دانلود زده که بشینه کامل ببینه و به چه وضعیه خاصی رسیده .🙃
ا
بعد از این سیر و سفر در دنیای فیلم ، بعد از ظهر هم فیلم پرنده باز را دیده ، کلا وبلاگ کنجکاوه و احتمالا یه جدول فیلم برای خودش کنار گذاشته .
در نهایت فیلم منتخب وبلاگ :
بهترینشان .
من از لحظه های کوتاه و بلند خوبی ها و بدی ها و تجربه هایم برایت می نویسم