خرداد خیلی سعیشو کرد که یه مقدار اردیبهشتی بشه ، ابر و بارون هم ، اگرچه زیبا بودند ولی خوب گاهی وقت ها نمیشه طبیعت را تغییر کلی داد و میشه فقط یه مقداری تغییر به وجود بیاریم .

امروز ظاهرا چهارشنبه است و من به خودم اومدم و دیدم هفته تموم شد ، حالا مگه خرداد تموم میشه ؟ تابستون بشه ، از این افسردگی بهاره فارغ بشیم.

شمعدونی ایرانی ، تا من حواسم نبوده ، گل داده ، بلاخره شمعدونی هم دل داره و دلش میخواسته منو خوشحال کنه ، منم حرف هامو باهاش زدم و بهش گفتم توام ضعیف شدی ، منم نتونستم خیلی خوب مراقب تو باشم ، اما چی شد که گل دادی ؟🙃

وبلاگ امروز هوس آبگوشت کرده ، پیازها را خرد کرده داخل قابلمه ریخته ، گوشت را هم روش گذاشته ، گوجه ها را خرد کرده روش ریختم ، آب جوش اومده ، نخود ها را خیس کرده و با ادویه منهای فلفل و رب به همراه نخود ها بهش اضافه کرده ، آب جوشیده را داخل قابلمه ریخته تا غل غل کنه ، چند ساعت بعد سیب زمینی ها هم میرند توی قابلمه و اینم از خواسته ی وبلاگ .

خونه تقریبا شلوغه و باید مرتب بشه ، بین شربت موهیتو طور و تخم شربتی وفالوده ی طالبی مرددم ‌.

انرژی بعد از تمیز و مرتب کردن خونه باقی بمونه ، شاید هر دوشو درست کردم .

این روزا کلا انرژی ندارم و سرحال هم نیستم ولی خوب زندگی ادامه داره و باید بهش این ایموجی را نشون داد🥴

و مهم اینه که آخیش رسیدی به رهایی آخر هفته قاصدک 🍀

اینم بمونه یادگاری از روزهای سخت 🖊📘