امروز هوا بارونی بود ، این هوا را دوست دارم که هم ابریه هم انرژی بخش و هم آفتابی و هم دلش میخواد خنک نیز بماند ، چند روزه پکیج را روشن کردم ، شام ِ امشب عدس پلو شد ، خونه تقریبا مرتبه ، دوست دارم پنجره را باز نگه دارم اما زود هوای خونه سرد میشه ، کمی بعد از ظهر صدای پرنده ای شنیدم که با خوشحالی آواز می خوند 🙂
دلم میخواست یه چند هیچ هدیه میدادم به گروه بعضیا 😅 ولی خوب هیچ وقت فکر نمی کردم آرزوی یه نفر را از سر لج و لجبازی بر آورده کننده با خویش برآورده کنم .
چند هیچ به نفع من ؟
فقط کاش برِآورده کننده از سر لجبازی ، به پدر هم لبخند هدیه می داد ، انگار سال هاست که نظامیان نخندیده اند 😎
یک هیچ به نفع سه شنبه اصلا😅
+ نوشته شده در دوشنبه نهم مهر ۱۴۰۳ ساعت 20:13 توسط قاصدک نقره ای
|
من از لحظه های کوتاه و بلند خوبی ها و بدی ها و تجربه هایم برایت می نویسم